نوشته شده توسط : محفوظ

پدر شهيد «ميثم عبادي» از شهداي حوادث پس از انتخابات گفت: تقاص خون پسرم را از كروبي و موسوي مي‌خواهم و اين 2 نفر بايد تقاص پس بدهند.

اصغر عبادي در گفت‌وگو با باشگاه خبري فارس «توانا» اظهار داشت: شهيد ميثم يك سال قبل از شهادتش دانش‌آموز بود و از سال گذشته كه من توانايي كار كردن را نداشتم، ترك تحصيل كرد و براي امرار و معاش در يك توليدي، كار خياطي انجام مي‌داد.
 

وي ادامه داد: در جريان‌هاي پس از انتخابات رياست جمهوري، ميثم يك شب قبل از شهادتش براي خواهرانش از رويداد‌هاي آن روزها تعريف مي‌كرد؛ من هم در جريان فعاليت‌ها و حضور وي نبودم.
 

پدر شهيد ميثم عبادي ‌گفت: روزي كه آقاي احمدي‌نژاد در ميدان وليعصر (عج) سخنراني داشت، ميثم به همراه دوستش با اتوبوس به مترو ‌رفتند و از آنجا به سمت ميدان هفت تير حركت كردند. در آن محل مكاني براي استقرار نبود و آنها به طرف شمال خيابان وليعصر(عج) ‌رفتند.
 

وي بيان داشت: ساعت 6 بعدازظهر دخترم با ميثم تماس ‌گرفت و از وضعيت وي سؤال كرد و میثم به او گفت: «يك ساعت ديگر به خانه بر مي‌گردم».
 

عبادي ادامه داد: نزديك ساعت 10 شب بود و منتظر بوديم كه ميثم به خانه برگردد تا اينكه يكي از مأموران با تلفن همراه ميثم با ما تماس گرفت و گفت كه ميثم تير خورده است و اكنون در بيمارستان جواهري بستري است.
 

اصغر عبادی بيان داشت: فوراً آماده شديم تا خود را به بيمارستان جواهري برسانيم؛ مسير را به خوبي بلد نبوديم و ساعت 1 بامداد به بيمارستان رسيديم قبل از اينكه ما به بيمارستان جواهري برسيم، ميثم به شهادت رسيده بود و پساز گذراندن مراحلي در پزشكي قانوني و نيروي انتظامي، پيكر او را به ما تحويل دادند.
 

عبادي با بيان اينكه بر طبق اعلام پزشك قانوني يك تير از فاصله نزديك به ناحيه شكم شهيد ميثم شليك شده بود، داشت: تيري كه از اسلحه به سمت ميثم شليك شده بود، از نوع سلاح‌هاي سازماني ارتش، بسيج و انتظامي نبود و پوكه آن تير در محل حادثه پيدا شد كه پوكه كوچكي بود.
 

وي در خصوص فرزند 17 ساله خود كه آخرين فرزند خانواده‌ است، اظهار داشت: ميثم از نظر انسانيت و صداقت خيلي خوب بود و خصوصيات خوب وي قابل توصيف نيست.
 

عبادی در خصوص مقصر اصلي فتنه‌هاي اخير، گفت: دشمنان ايران هميشه بيدارند و در اين ميان يك عده از هموطنان ما اشتباه كردند و چشم ما را گريان گذاشتند. مگر فرزند من كه يك گارگر بود چه گناهي كرده بود كه بايد در سنين نوجواني از اين دنيا برود.
 

عبادي اضافه كرد: در اغتشاشات سال گذشته عده‌اي به دنبال منافع خودشان بودند كه به خيابان‌ها رفتند و عده‌اي از روي ناآگاهي همراه شدند و عده‌اي هم احساس مي‌كردند در آينده چيزي نصيبشان مي‌‌شود كه در اين جريان حضور پيدا كردند.
 

وي با بيان اينكه سران فتنه تا به حال قبول نكرده‌اند كه مقصر اصلي هستند، بيان داشت: خداوند، حق چشم‌هاي گريان ما را از مسببان اين حادثه خواهد گرفت.
 

وی با بيان اينكه اين افراد از سال گذشته تاكنون به فتنه‌هاي خود ادامه مي‌دهند، افزود: نمي‌دانم هدف افراد از اين كارها چيست؟ ولي بدانند كه آنها به هيچ نتيجه‌اي نخواهند رسيد.
 

وي توصيه خود را به سران فتنه اين گونه بيان داشت: موسوي زماني در مملكت ما زحمت كشيد ولي فرزندشان هيچ گاه در حوادث اينجنيني كشته نشده كه وضعيت فعلي ما را به درستي درك كنند.
 

عبادي با اشاره به اينكه وحدت ملت موجب پيروزي و پيشرفت مملكت مي‌شود، ادامه داد: ما 31 سال است كه در مملكت اسلامي زندگي مي‌كنيم و در اين سال‌ها چندين دوره انتخابات داشته‌ايم كه هيچ كدام چنين جنجالي نداشته‌اند.
 

وي با بيان اينكه دولت نبايد در مجازات اين افراد كوتاهي كند، اضافه كرد: اين افراد به مملكت ما اين همه ضرر زدند و دولت نبايد سكوت كند.
 

پدر میثم عبادی افزود: ما به اندازه كافي مورد تهاجم و ظلم دشمنان خارج از كشور قرار گرفته‌ايم و اين افراد نبايد در داخل كشور كارهايي را انجام دهند تا دشمنان از اين جريان سوء استفاده كنند.
 

عبادي با بيان اينكه تقاص خون پسرم را از كروبي و موسوي مي‌خواهم و اين 2 نفر بايد تقاص پس بدهند، اضافه كرد: اين افراد وعده‌‌هاي دروغين دادند و همراهي كردن با اين افراد فايده‌اي ندارد.
 

وي كه از خانواده شهداء و ايثارگران است، ادامه داد: «شهيد علي امامي» دايي شهيد ميثم در عمليات «كربلاي 5» و در منطقه شلمچه به شهادت رسيد و بنده در دوران دفاع مقدس مسئوليت حمل و نقل مهمات و تجهيزات جنگي را بر عهده داشتم و شهيد ميثم نيز آمادگي شهادت را داشت.
 

شهيد ميثم عبادي داراي دو برادر و سه خواهر و ساكن منطقه جنوب تهران بود.



:: بازدید از این مطلب : 265
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 21 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) گفت: به‌خاطر اينكه سران فتنه نمي‌توانستند در مراسم ارتحال حضرت امام خميني(ره) حضور فعال داشته باشند، ستاد بزرگداشت مراسم قصد داشت تا مراسم امسال را لغو كند.

به گزارش فارس، حجت‌الاسلام والمسلمين محمود نبويان كه چهارشنبه شب و در جمع اصولگرايان اصفهان به مناسبت گراميداشت سالروز 22 خرداد سخن مي‌گفت، در واكنش به رفتار سيدحسن خميني و رابطه‌اش با سران فتنه اظهار داشت: بايد بررسي كرد كه سيدحسن خميني به چه دليلي در مهماني سران فتنه حضور يافت و تصاوير حضور وي در اين جلسات با چه قصد و هدفي در همه جا پخش شده است.

وي افزود: حضرت امام(ره) به عنوان بنيانگذار انقلاب اسلامي معتقد بودند كه اگر دشمن از يك نفر تعريف كرد، بدانيد افراد مورد تعريف قرار گرفته منحرف هستند.

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) با اشاره به وقايع روز جمعه 14 خرداد و مراسم بزرگداشت امام خميني(ره) تصريح كرد: من اين قضيه را از خود كابينه احمدي‌نژاد و از خود آقاي نجار كه در جريان اين وقايع بود شنيده و نقل مي‌كنم.

وي ادامه داد: در اين مراسم قرار بود سخنران پيش از خطبه‌ها ابتدا سيدحسن خميني و پس از وي احمدي‌نژاد باشد و سپس رهبر معظم انقلاب به سخنراني بپردازند.

وي با اشاره به اينكه شب 14 خرداد طي يك تماس تلفني تغييراتي در زمان سخنراني پيش از خطبه‌ها به وجود آمد، تصريح كرد: در اين شب يك تماس تلفني گرفته ‌شد كه سخنراني پيش از خطبه‌ها را ابتدا احمدي‌نژاد و بعد سيدحسن خميني انجام مي‌دهند و پس از آن نيز رهبر معظم انقلاب به ايراد سخنراني مي‌پردازند.

نبويان بيان داشت: به احمدي‌نژاد اعلام ‌شد كه شما از ساعت 11:30 تا 12:30 به مدت يك ساعت مدت سخنراني داريد، پس از آن در روز سخنراني، آقاي انصاري در پاويون محل سخنراني به طرف احمدي‌نژاد رفت و به وي گفت كه شما بايد سخنراني كنيد.

وي با بيان اينكه قرار بود طبق اعلام قبلي احمدي‌نژاد به مدت يك ساعت سخنراني كند، اظهار داشت: هنوز نيم ساعت از سخنراني محمود احمدي‌نژاد نگذشته بود كه ناگهان انصاري به طرف احمدي‌نژاد رفت و اعلام كرد كه زمان شما به اتمام رسيده و اين حركت را دو يا سه بار تكرار مي‌كند و احمدي‌نژاد هم به عمل انصاري اعتراض كرده و تذكر مي‌دهد.

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ادامه داد: پس از اين موضوع آقاي نجار وزير كشور نيز برگه‌اي را به احمدي‌نژاد داد كه شما طبق برنامه 30 دقيقه ديگر وقت سخنراني داريد.

وي با اشاره به سيلي زدن انصاري به وزير كشور افزود: وي يك كشيده محكم زير گوش نجار زد و سيدحسن خميني نيز به كمك انصاري آمده و ايشان هم دو كشيده زير گوش وزير كشور زدند و در ادامه نيز فردي با لگد ضربه‌اي را به سردار نجار وارد آورد.

وي همچنين در ارتباط با سخنان نسنجيده زهرا اشراقي نوه دختري امام راحل در ارتباط با ايشان گفت: ابتدا اين مطلب را در سايت رجا نيوز خواندم و باور نكردم، پس از آن به سايت جماران رفتم و اين سخنان موجب تعجب من شد.

نبويان اظهار داشت: در روز 13 خرداد سال گذشته از جلوي منزل حضرت امام(ره) رد مي‌شدم و با چشم خودم ديدم كه به صورت يك در ميان، عكس حضرت امام(ره) و ميرحسين موسوي را نصب كرده بودند، بايد پرسيد چرا خانواده امام اين كار را مي‌كنند.

وي در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود تصريح كرد: پس از شايع شدن خبر لغو مراسم ارتحال حضرت امام، نجار وزير كشور عهده‌دار مسئوليت اين روز شد.

عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) قم ادامه داد: نوه امام گفته است كه امام به دنبال مد بود و هميشه هم مي‌گفت كه من از هيكل محمدرضا شاه خوشم مي‌آيد.



:: بازدید از این مطلب : 308
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 20 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ
 
حراج "اسب تروا" در سایت‌های ضد انقلاب
سایت خودنویس، اسب تروای مهاجرانی را که پروژه اعلام شده ضد انقلاب - و از جمله پیشنهاد مهاجرانی و ابراهیم نبوی- برای 22 بهمن بود، با تمسخر به فروش گذاشت.

به گزارش شبکه ایران، سایت افراطی خودنویس که در عناد با جمهوری اسلامی می کوشد از دیگر هم قطاران پیشی بگیرد، اسب تروای کذایی را که پروژه اعلام شده ضد انقلاب - و از جمله پیشنهاد مهاجرانی و ابراهیم نبوی- برای 22 بهمن بود، با تمسخر به فروش گذاشت و نوشت: یک دستگاه اسب تروا به رنگ سبز یشمی با موتور تازه تعمیر و چهار حلقه لاستیک نو همراه با تو دوزی سبز مغز پسته ای، مجهز به رادار جهت شناسایی مزدوران رژیم، قابل استفاده در تمام تظاهرات با قیمتی مناسب به طور نقد یا از دم قسط به فروش می رسد. علاقمندان به نشانی- بلژیک- بروکسل- نبش بن بست اصلاح طلبان- مغازه خراطی آقا ابراهیم مراجعه کرده یا با تلفن ا-س-ب-ت-ر-و-آ-800-1 تماس حاصل نمایند.(!)
به نوشته ‌روزنامه کیهان، پیش از این «ن-ک»، کاریکاتوریست خارج نشین و از گردانندگان سایت خودنویس، اسب تروا را به شکل درازگوشی کشیده و پس از آن نیز در کاریکاتور دیگری مهاجرانی را سوار بر ا.ن(طنز نویس فراری) تصویر کرده بود.

کاریکاتور "مهاجرانی" و "ا.ن" که در سایت‌های ضدانقلاب منتشر شد


 



:: بازدید از این مطلب : 220
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

جوان: در ادامه بروز اختلافات عدیده میان سران فتنه شنیده شده که درآخرین جلسه یک تشکل روحانی تاثیر گذار در جریان اصلاحات رئیس شورای سیاستگذاری این تشکل که پیش ازاین  در چرخشی تاکتیکی از دیگر سران فتنه به امید بازگشت مجدد به نظام جدا شده بود خواستار اتخاذ مواضعی آرام و بدور از هرگونه خشونت طلبی  در 22 خرداد ماه شد. وی همچنین از عملکرد و برنامه ها و اقدامات صورت گرفته توسط هواداران جریان فتنه در سال گذشته انتقاد کرد و خواستار ارائه راه کارهای جدید برای برون رفت از وضعیت فعلی حاکم بر جریان فتنه گردید.

وی در این جلسه گفت:"نباید در سالگرد 22 خرداد بحثهای بی حاصل انتخابات سال قبل و ادعاهای غیر قابل اثبات مانند تقلب در انتخابات را مطرح و مجدداً فضا را امنیتی و متشنج کرد".

در همین جلسه مرد خاکستری اصلاحات که  برخی معتقدند بیشترین تاثیر را ایجاد برخی تندرویهای سران فتنه داشته است ضمن مثبت ارزیابی کردن تحرکات جریان فتنه در سال گذشته در موضعی مخالف با رئیس شورای سیاستگذاری این تشکل خواستار شدت بخشیدن و تکرار حوادث ماههای پس از انتخابات گردیده و اعلام داشت که از برخوردها نباید بترسیم و به فضای اعتراض در جامعه باید دامن بزنیم تا نظام وادار به امتیازدهی شود.

گفتنی است  تحرکات ضد دینی جنبش سبز در سال گذشته به ویژه اهانت به حضرت امام (ره) و حوادث روز عاشورا باعث بروز اختلاف نظر جدی میان برخی اعضای  این تشکل شده و همین عوامل موجب شده که در موضعی انفعالی قرار گرفته و نتواند یک  رویه واحد و یک سیاست منطقی و مشخص در پیش بگیرد به گونه ای که مأموریت برخی از اعضای این تشکل برای نشان دادن اتحاد ظاهری  سران فتنه به نتیجه نرسیده است.
 



:: بازدید از این مطلب : 265
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

شركت هرمي فروش لوازم آرايش در تهران (اوريف ليم) كه درآمد سرشاخه‌هاي خود را به بيش از 10 ميليون تومان در ماه رسانده است،‌ علاوه بر ايجاد فساد اقتصادي، فساد اخلاقي را نيز به بار آورده است.

به گزارش فارس، ساعت 7:30 دقيقه يك صبح روز كاري است، تجمعي از زنان و مردان در مقابل يك فروشگاه لوازم آرايشي در شرق تهران توجه رهگذران را به خود جلب كرده است، اولين پرسشي كه در ذهن هر بيننده‌اي نقش مي‌بندد اين است كه اينجا صف كدام يك از مايحتاج روزانه اين افراد است؟

رهگذران مي‌گويند كه اين تجمع هر روز صبح پيش از باز شدن درهاي فروشگاه، تشكيل مي‌شود اما هيچ كسي دليل آن را نمي‌دانست، برخي مرغوبيت محصولات آن را دليل اين تجمع مي‌دانستند اما آيا مرغوبيت يك كالا باعث مي‌شود خريداران پيش از آغاز ساعت كاري، مقابل فروشگاهي كه تا بعدازظهر هم خدمات مي‌دهد صف بكشند؟ عده‌اي هم اين تجمع‌كنندگان را متمولاني مي‌دانستند كه به علت نياز مبرم به لوازم آرايشي از صبح علي‌الطلوع در اينجا صف مي‌كشند. بعضي‌ها هم به تجسس‌هاي ما خرده مي‌گرفتند و معتقد بودند اين افراد حتماً بايد هر روز اينجا صف بكشند در غير اين صورت بيمار كه نيستند پيش از شروع هر كاري اينجا تجمع كنند.

خودروهاي مدل بالايي كه روبروي اين فروشگاه پارك مي‌كردند و خانم‌هاي بزك‌كرده و آقايان فشني كه از اين خودروها پياده مي‌شدند ذهن را به اين سمت مي‌برد كه حتماً اينها از مديران اين فروشگاه پر مشتري هستند، به سراغ آن‌ها مي‌روم از يكي از اين خانم‌ها مي‌پرسم «شما از مديران اين فروشگاه هستيد؟» با كمي اكراه پاسخ مي‌دهد: «من مشاور زيبايي اين فروشگاه هستم»، بهترين گزينه براي پاسخ به پرسش‌ها، مشاور زيبايي فروشگاه.

به اين مشاور به خاطر اينكه در فروشگاهي مشاوره مي‌دهد كه مشتريانش از صبح زود مقابل آن صف مي‌كشند تبريك مي‌گويم اما او پاسخ مي‌دهد: "تمام اين خانم‌ها و آقاياني كه از صبح زود در اينجا تجمع مي‌كنند مشتري نيستند بلكه همه مشاوران زيبايي هستند. " با خودم گفتم اينجا عجب فروشگاهي است كه اين همه مشتاق مشاوره دادن به مدير عامل دارد. هنوز تبريك دومم را نگفته بودم كه اين خانم مشاور ادامه مي‌دهد: "ما مشاوران زيبايي به مشتريان اين فروشگاه هستيم و براي دريافت بسته‌هايي كه خريداري كرده‌ايم اينجا صف مي‌كشيم. "

منتظر شدم درهاي اين فروشگاه كه طبقه اول يك ساختمان شيشه‌اي بلندبالا بود به روي اين مشاوران باز شود. درها باز شد و وارد فروشگاه شدم اما هيچ اثري از لوازم آرايشي و بهداشتي در اين فروشگاه نبود، فروشگاه لوازم آرايشي و بهداشتي «اوريف‌ليم» تنها از چند صندوق و صندوق‌‌دار تشكيل شده بود، مشاوران روبروي صندوق‌ها قرار گرفتند و كدها و پول‌هايي را رد و بدل مي‌كردند، معني كدها برايم قابل فهم نبود اما هم مشاور مي‌فهميد كه چه مي‌گويد و هم صندوق‌دار متوجه حرف آن مي‌شد.

به دنبال مدير اين فروشگاه مي‌گشتم خيلي از اين مشاوران حتي يك‌بار هم اين مدير را نديده بودند و فقط نام آن را مي‌دانستند، پس از معرفي خودم به صندوق‌داران به طبقه‌هاي بالايي اين ساختمان تمام شيشه‌اي راهنمايي شدم همين‌طور طبقات را به سمت بالا مي‌رفتم كلاس‌هاي شيشه‌اي در طبقات مختلفي تشكيل شده‌بود كه نحوه معرفي كاتالوگ‌ها به مشتري را به اين مشاوران، آموزش مي‌دادند به گفته يكي از مشاوران، «بيشتر اين آموزش‌ها براي كلاس‌اولي‌هاست». كلاس‌اولي‌هايي كه برخي از آن‌ها بايد مانكن مي‌شدند تا هر گونه كرم و لوازم آرايشي بر روي هر نقطه از بدن آن‌ها آزمايش شود!

از پله‌ها كه بالا مي‌رفتم به دري برخوردم كه فكر كردم اين آخر ساختمان يا همان در خر پشته است. اما اين در پر از رمز، محل ورود به طبقه مديرعامل بود. مديرعامل به سفر خارجي رفته بود، آقايي كه به سختي به زبان فارسي صحبت مي‌كرد به عنوان مسئول فروش فروشگاه معرفي شد، مسئول فروش پس از تماس‌هاي متعدد با گردانندگان خارجي فروشگاه «اوريف‌ليم» اطلاعات محدودي را در اختيار ما قرار داد.
وي مي‌گويد: اين شركت در 61 كشور دنيا فعال است و قريب 2 سال است كه در ايران فعاليت مي‌كند و بيش از 2 ميليون مشاور فروش يا همان بازارياب در دنيا دارد كه 3 هزار نفر آن در ايران هستند.

به گفته وي «اين شركت در سال اول فعاليت خود در ايران تنها يك مغازه بوده است كه به طور مستقيم محصولاتش را به مشتريانش مي‌فروخته است اما در سال دوم فعاليت خود شيوه كار را تغيير مي‌دهد.»

اين در واقع همان زماني است كه اين شركت تبديل به يك شركت هرمي مي‌شود و براي خود بازارياب‌ يا مشاوران زيبايي را به كار مي‌گيرد و آن‌ها تبديل به سرشاخه‌هايي مي‌شوند كه هر روز بر زيرشاخه‌هايشان افزوده مي‌شود. سرشاخه‌هايي كه هر كدامشان امروز با استثمار زيرشاخه‌هايشان بزرگ و بزرگ‌تر شده‌اند.

موقعيت ما مشخص شد، با شركت هرمي مواجه شده بوديم كه اطلاعات بيش‌تر را بايد از بازاريابان آن دريافت مي‌كرديم، در حين خروج از شركت، سري به طبقه انبار هم زديم سالن بزرگي كه لبريز از كيسه‌هاي سبز فسفري بود كيسه‌هايي كه بعداً متوجه شديم همان كيسه‌هايي است كه بازاريابان از صبح زود براي دريافت آن‌ها صف كشيده بودند.

دست‌يابي به درآمدهاي ميليوني و دعوت به سفرهاي خارجي از آرزوهاي بازارياب‌هاي كلاس‌اولي
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

از يكي از بازاريابان خواستم درباره نحوه كار خود توضيح دهد، او خود را كلاس‌اولي معرفي مي‌كند و مي‌گويد: با پرداخت 15 هزار تومان عضو اين شبكه شده و پس از خريداري كاتالوگ‌هاي آن وارد چرخه فروش شده است.

وي ادامه مي‌دهد: كاتالوگ‌ها را از شركت خريداري مي‌كنم، شماره تلفنم را روي آن مي‌نويسم و در هر مكاني كه جمعيت زيادي وجود دارد از جمله مترو، اتوبوس، دانشگاه، آرايشگاه و... اين كاتالوگ‌ها را به افراد مي‌دهم، هر كسي كه سفارشي داشته باشد با من تماس مي‌گيرد و كد كالا را سفارش مي‌دهد، سفارش‌ها را يا حضوري يا تلفني به شركت مي‌دهم و پس از آن صبح روز بعد با حضور در فروشگاه و پرداخت هزينه‌هاي آن، بسته‌هاي سفارش داده شده از انبار به ما تحويل داده مي‌شود.

وي درآمد خود را طي يك‌ماهي كه كار خود را با اين شركت شروع كرده، حدود 300 هزار تومان اعلام مي‌كند.

يكي ديگر از اين بازاريابان كه كمي‌قديمي‌تر بود، درآمد سرشاخه‌ها را بيش از 10 ميليون تومان در ماه عنوان مي‌كند و مي‌گويد: شركت تشويق‌هاي مختلفي را براي فروش بيش‌تر لحاظ كرده است كه از جمله آن جايزه يك ميليارد توماني، هديه‌هاي يك ميليون‌توماني، سفرهاي خارجي، سكه‌هاي طلا و... است.

مدير عامل شركت "اوريف‌ليم ": اين شركت هرمي نيست
-----------------------------------------------------------------

حميدرضا پارسا، مدير عامل ايراني شركت اوريف‌ليم طي تماس تلفني درباره هرمي‌بودن اين شركت مي‌گويد: اين شركت هرمي نيست چون افرادي كه در رأس قرار دارند اگر فعاليت فروش خوبي نداشته باشند درآمد كم‌تري نسبت به زيرگروه‌هاي خود خواهند داشت.

اما اين دليلي بر غير هرمي بودن اين شركت نمي‌شود چون براساس قانون الحاق يك بند و تبصره به ماده يك قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادي كه در تاريخ 14/10/84 به شماره 72674 توسط رئيس‌جمهوري به وزارت دادگستري ابلاغ شده است، تأسيس، قبول نمايندگي و عضوگيري در بنگاه، شركت يا گروه به منظور كسب درآمد ناشي از افزايش اعضا به نحوي كه اعضاي جديد براي كسب منفعت افراد ديگري را جذب كرده و توسعه زنجيره يا شبكه انساني تداوم يابد، قانوني نيست و در مواردي كه اخلال موضوع هر يك از موارد مذكور، عمده يا كلان يا فراوان نباشد، مرتكب حسب مورد علاوه بر رد مال به حبس از 6 ماه تا 3 سال و جزاي نقدي معادل دو برابر اموالي كه از طرق مذكور به دست آورده محكوم مي‌شود.

از سوي ديگر طبق دفترچه راهنماي مشاور فروش اين شركت كه در اختيار بازاريابان قرار مي‌گيرد، در مرحله اول فردي كه وارد اين مجموعه هرمي مي‌شود به طور مستقيم 30 درصد از سود فروش محصولاتي را كه داشته است از آن خود مي‌كند در مرحله بعد با معرفي 5 نفر، 30 درصد سود مستقيم فروش خود، 6 درصد تخفيف اجرايي فروش خود و 6 درصد تخفيف ما به تفاوت روي ميزان فروش گروه خود را به دست مي‌آورد كه براي اين مرحله شركت درآمد متوسط ماهانه 500 هزار تومان براي فرد سرشاخه پيش‌بيني شده است در مراحل بعدي با افزايش افراد بيشتر و گسترش هرم، تخفيف‌ها به 21 درصد مي‌رسد و درآمد ماهانه فرد يك ميليون و 500 هزار تومان تخمين زده مي‌شود.

وي درباره كسب مجوز از وزارت بهداشت براي محصولات اين شركت نيز مي‌گويد: تمام محصولات اين شركت مجوز وزارت بهداشت ايران را دارند اما خود شركت اوريف‌ليم به دليل اينكه وارد كننده محصولات است نيازي به دريافت مجوز از وزارت بهداشت ندارد.

پارسا درباره ثبت اين شركت در سازمان ثبت شركت‌ها و مالكيت‌هاي معنوي ايران نيز گفت: اين شركت تمام مراحل قانوني را طي كرده و به ثبت رسيده است.

ثبت شركت "اوريف‌ليم " با نامي انحرافي در ايران
--------------------------------------------------------

اين در حاليست كه اين شركت هرمي با حدود 2 سال فعاليت در ايران با كمي تغييرات به صورت كاملاً انحرافي به ثبت رسيده است و نام خود را «اوري فليم پرشيا» به شماره 240139 به ثبت رسانده است.

اين شركت لوازم آرايشي و بهداشتي كه در كل ايران تنها يك شعبه براي عرضه محصولات خود در پايتخت دارد فروش ساليانه محصولاتش در دنيا بيش از يك بيليون يورو است.

براي خريد محصولات اين شركت تنها يك راه وجود دارد و آن هم ورود به سيستم هرمي آن است يعني هيچ خريداري به طور مستقيم نمي‌تواند به تنها فروشگاه آن در تهران مراجعه كرده و محصول مورد نظر خود را خريداري كند.

اين شركت هرمي به 3 هزار بازاريابي كه در سراسر ايران دارد رسما آموزش مي‌دهد تا از ديگران دعوت كنند تا به «اوريف ليم» بپيوندند و گروه مشاوران فروش خود را تشكيل دهند تا از اين طريق درآمد بيش‌تري كسب كنند و هر چه گروه را رشد دهند درآمد بيش‌تر و پاداش متنوع‌تري را دريافت كنند.

"اوريف‌ليم " هرمي است اما چرا هنوز در پايتخت فعال است؟
--------------------------------------------------------------------

در حالي كه براي نخستين بار خبرگزاري فارس در پي عمل به رسالت اطلاع‌رساني سريع، ‌صريح و صحيح،‌ ارديبهشت سال گذشته گزارشي اختصاصي از مفاسد اقتصادي و اخلاقي شركت "اوريف‌ليم " در ايران منتشر كرد و نسبت به فعاليت هرمي اين شركت سوئدي هشدار داد، ‌پس از گذشت يك‌سال فعاليت "غير قانوني " اين شركت از سوي مسئولان اعلام شد.

علي تقوي، مديركل بخش مبارزه با شركت‌هاي هرمي وزارت اطلاعات اعلام كرده است: "اوريف‌ليم " و ديگر شركت‌هاي بازاريابي شبكه‌اي مجوز فعاليت ندارند و فعاليتشان غيرقانوني است.

از سوي ديگر شماره پيامك 30006082 اعلام شده است تا با نوشتن نام شركتي كه ادعاي بازاريابي شبكه‌اي دارد، قانوني يا غير قانوني بودن شركت مشخص ‌شود كه شركت‌ "اوريف ليم " كه ادعاي بازاريابي شبكه‌اي دارد، « مجوز فعاليت بازاريابي شبكه‌اي ندارد».

"اوريف‌ليم " بر اساس مستندات سازمان‌هاي قضايي و اطلاعاتي كشور و اعلام صريح آن‌ها،‌ شركتي "هرمي " و "غيرقانوني " است اما سؤال اينجاست كه چرا هنوز هر روز صف طويل "برده‌هاي زيبايي " مقابل اين شركت به چشم مي‌خورد؟ 
 



:: بازدید از این مطلب : 242
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

شبکه ایران: موسوی در حالی نخست وزیر شد که تقریباً هیچگونه تغییری در کابینه وی نسبت به کابینه شهید باهنر دیده نمی‌شد و در واقع می‌توان گفت که کابینه موسوی ابتکار خودش نبود بلکه همان کابینه کوتاه مدت شهید باهنر و البته آیت الله مهدوی کنی بود. زمانی که ما در دولت موسوی به عنوان وزیر حضور داشتیم، به همراه چند نفر از دیگر وزرا با سیاست‌های اقتصادی دولت مخالف بودیم و این اختلافات در زمانی شدت گرفت و در نهایت منجر به این شد که موسوی در دور دوم نخست وزیری خود به جز ولایتی بقیه وزرا را تغییر بدهد. در رابطه با دور دوم نخست وزیری موسوی باید گفت رئیس جمهوری وقت نمی‌خواستند که موسوی را به عنوان نخست وزیر به مجلس اعلام کنند چرا که معتقد بودند هیچ گونه حجت شرعی برای معرفی موسوی ندارند. لذا این موضوع را با امام(ره) مطرح کردند.

محسن رضایی اخیراً به بنده گفت زمانی که قرار بود موسوی به مجلس معرفی نشود، بنده نزد امام رفته و به امام گفتم که صلاح جنگ این است که موسوی نخست وزیر باشد؛ از سوی دیگر نمایندگان مجلس وقت که گرایش های موسوم به چپ داشتند به امام نامه نوشتند که موسوی نخست وزیر شود. لذا امام در پاسخ به نامه نمایندگان گفت که به عنوان یک شهروند موافق هستم. زمانی که رئیس جمهور وقت از اظهار نظر امام(ره) اطلاع یافتند، فرمودند که امام فرموده‌اند به عنوان یک شهروند موافق هستم لذا از امام می‌خواهم که به بنده حکم کنند تا موسوی را به عنوان نخست وزیر معرفی کنم تا در این صورت حجت نیز بر من تمام شود، چرا که بنده حجت شرعی برای معرفی میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر ندارم. امام(ره) از اینکه به رئیس جمهور وقت حکم کنند که میرحسین موسوی را به عنوان نخست‌وزیر معرفی کنند، امتناع کردند ولی پس از انجام مذاکراتی بنا بر این شد که رئیس جمهور وقت میر حسین موسوی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرده که در نهایت این کار را نیز انجام دادند و موسوی برای دومین دوره به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. حلقه مدیریت در زمان موسوی تنگ بود و موسوی هم سعه صدری که بتواند دیدگاه‌های مختلف را تحمل کند نداشت، حتی موسوی در وزارتخانه‌ها دفتر‌هایی تأسیس کرده بود که در واقع از آن وزارتخانه‌ها وزیر را دور بزنند و مستقیم با آقای موسوی کار کنند. آن دفاتر در امور دخالت می‌کردند که این موضوع در دور دوم نخست وزیری موسوی گسترده‌تر شده تا جایی که موسوی برای وزرا شرط می‌گذاشت که حتی انتخاب معاونان نیز با جلب نظر وی صورت بگیرد. دایره موسوی در زمان نخست وزیری بسته بود و خیلی راحت نمی‌شد با وی رابطه پیدا کرد از این رو ممکن است این موضوع را امروز هم موسوی همراه خود داشته باشد. موسوی حتی امام را نیز از استعفای خود با خبر نکرده بود. وی بدون اینکه امام را در جریان استعفای خود بگذارد، استعفا داد و ما برای اولین بار استعفای موسوی را در روزنامه جمهوری اسلامی که منتسب به خود وی بود، دیدیم و حتی چند روز پس از این استعفا، معلوم نبود که موسوی کجاست، لذا امام موسوی را فراخوانده و با لحنی وی را خطاب کردند که باید استعفای خود را پس بگیرید که بقیه ماجرا را می‌توان در صحیفه حضرت امام دید.

سیاست‌های اقتصادی زمان جنگ به طور افراطی دولتی بود که حتی می‌توان آثار آن را پس از جنگ هم ملاحظه کرد تا جایی که امروز برخی از کارشناسان معتقدند که آن سیاست‌ها هنوز هم در صنعت باقی مانده، لذا صنعت ما قابل رقابت با صنایع دیگر کشورها نیست. البته باید گفت که اقدام خوبی هم در زمان میر حسین صورت گرفته و آن این بود که در سال‌های آخر جنگ، دولت میرحسین درآمد ارزی خوبی داشت ولی در کل در خصوص واردات باید گفت که در آن دوران کشتی‌ها در بنادر ما برای تخلیه بار خود صف می‌کشیدند و حتی هزینه دموراژ و تأخیر در تخلیه بارها را هم از ما می‌گرفتند. حمایت‌های امام در دوران جنگ از موسوی به خاطر این بود که دولت بتواند جنگ را هدایت کند این در حالی است که امام (ره) چندین بار به موسوی در خصوص مشارکت بخش خصوصی و مردمی در اقتصاد تذکر داده بود که شاید موضوعی را در نظر داشت که تا آن زمان انجام نشده بود.



:: بازدید از این مطلب : 286
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

مهدی همازاده : آرای عمومی و بیعت توده مردم با امیرالمومنین، هیچ سابقه‌ای در انتقال قدرت میان خلفای پیشین نداشت و برخی صحابه نیز برای شوراندن مردم علیه عثمان و تعیین جانشین وی، برنامه دیگری داشتند. اما به ناگاه و برخلاف زمینه‌چینی‌های ایشان، با اقبال عامه مردم به علی بن ‌ابیطالب مواجه شدند. اینجا بود كه بهانه‌گیری‌ها و آشوب‌گری‌ها آغاز شد...

 آرای عمومی و بیعت توده مردم با امیرالمومنین، هیچ سابقه‌ای در انتقال قدرت میان خلفای پیشین نداشت و برخی صحابه نیز برای شوراندن مردم علیه عثمان و تعیین جانشین وی، برنامه دیگری داشتند. اما به ناگاه و برخلاف زمینه‌چینی‌های ایشان، با اقبال عامه مردم به علی بن ‌ابیطالب مواجه شدند. اینجا بود كه بهانه‌گیری‌ها و آشوب‌گری‌ها آغاز شد و حتی برخی چهره‌های موجه كه تا پیش از این فتوای كفر عثمان را هم داده بودند، به خونخواهی خلیفه مظلوم از قاتلان وی (كه به زعم ایشان در اطراف امیرالمومنین جمع شده بودند) برخاستند. بعضی دیگر نیز همانند سعد بن ابی‌وقاص هرچند به صف آشوبگران نپیوست اما از یاوری علی نیز اكراه داشت و به تعبیر خود آن حضرت: اولئك قوم خذلوا الحق و لم ینصروا الباطل.(ایشان جماعتی هستند كه حق را وانهادند و باطل را هم یاری نكردند).هرچند برخی سیره‌نویسان صدر اسلام از او و عبدالله بن عمر به عنوان كسانی كه از فتنه سالم ماندند و در آن وارد نشدند، یاد می‌كنند! عمر بن‌ سعد، یكی از پسران سعد بن ‌ابی‌وقاص بود كه قبل از قیام امام حسین(ع)، قول استانداری ری را از دستگاه بنی‌امیه دریافت داشته بود. پس از ورود عبدالله بن ‌زیاد به كوفه و در دست گرفتن اوضاع شهر، شرط استانداری ری را برای عمر بن سعد، سركوب قیام حسین بن‌ علی(ع) قرار داد. او كه از یك سو جایگاه و شخصیت امام را می‌شناخت و از سوی دیگر شیفته ولایت ری بود، یك شب را برای تامل، فرصت خواست و حاصل تفكرات خویش را صبحگاهان در قالب 2 بیت بیان كرد:

أأترك ملك الری و الری رغبتی

أم أرجع مذموما بقتل حسین

و فی قتله النار التی لیس دونها

حجاب و ملك الری قره عینی

(آیا ولایت ری را رها كنم حال آنكه مورد رغبت من است یا با كشتن حسین، ملامتكش تاریخ باشم؟ و در كشتن او عذابی است كه بالاتر از آن عذابی وجود ندارد اما ولایت ری نیز چشم روشنی من است!)

 شاهد بر اینكه عمر بن سعد، لیاقت و حقانیت ابی‌عبدالله را می‌شناخته، مذاكره‌ای است كه میان این دو و به درخواست امام علیه‌السلام در شبی از شب‌های محاصره كربلا گذشته است. امام او را فرمود: ویحك ای عمر! از خدای تعالی نمی‌ترسی كه با من جنگ می‌كنی؟ حال آنكه می‌دانی من كیستم. از این خیال و اندیشه ناصواب درگذر و راهی برگزین كه صلاح دین و دنیای تو در آن است؛ به نزد من آی و خود را از این ضلالت بیرون كش و به این دنیای غدار، مغرور مشو. عمر سعد گفت: یا اباعبدالله! سخت نیكو بگفتی اما از آن می‌ترسم كه چون به نزد تو آیم، خانه‌ام را خراب كنند. حسین فرمود: سبحان‌الله! این چه حرصی است كه تو داری؟ اگر در این دنیا به خاطر دوستی خاندان پیامبر، خانه‌ات خراب كنند، زیان نمی‌كنی. مع‌‌ذلك دستور می‌دهم تا خانه‌ای بهتر از آن برایت [در حجاز ] بسازند. گفت: زمینی حاصلخیز دارم، می‌ترسم كه ابن‌زیاد آن را مصادره كند و فرزندانم بی‌نصیب بمانند. حسین فرمود: در عوض آن تو را زمینی بهتر می‌دهم و از مال حلال خویش، بهتر از آنچه می‌گویی به تو می‌بخشم. عمر، خاموش بود و جواب نمی‌داد. حضرت چون چنین دید، بازگشت و می‌فرمود: خدای تعالی تو را هلاك كند. بدان كه از گندم عراق نخواهی خورد.

ابراهیم بن مالك اشتر

مالك اشتر، استاندار امیرالمومنین در مناطق مرزی با شام (قبل از صفین) و از سرداران سپاه علی علیه‌السلام در جنگ‌های سه‌گانه ایشان است. وی همچنین فرمان ولایت مصر را از امام دریافت كرد كه در بین راه با سم به شهادت رسید. در رشادت و جنگاوری و همچنین فراست و بصیرت مالك اشتر بسیار نوشته و حكایات مختلف نقل كرده‌اند. اما ابراهیم، فرزند مالك در زمان قیام امام حسین علیه‌السلام، نامی از او به میان نیامده و گویا جزو فراریان از صحنه نبرد بوده است. با این حال، اندكی بعد و وقتی عبدالله بن زبیر بر حجاز و عراق مسلط شد و مختار ثقفی نیز در تدارك انتقام شهیدان كربلا بود، نقش‌آفرین ظاهر شده است. مختار به توصیه برخی یارانش، خود سراغ ابراهیم رفت و پس از یادآوری منزلت بنی‌هاشم، نامه محمد بن حنفیه (فرزند امیر‌المومنین) را خطاب به ابراهیم بن اشتر برایش خواند: «بسم‌الله الرحمن الرحیم. از محمد بن علی به ابراهیم بن مالك اشتر. و بعد، همانا مختار درصدد انتقام‌گیری از خون حسین است. در این كار او را یاری ده تا خداوند پاداش 2 جهان به تو عنایت فرماید». ابراهیم نیز با دیدن این نامه، اعلام آمادگی كرد.

او بر مقدمه سپاه مختار، رهبری منتقمان را عهده‌دار شد و در شورش شبانه علیه والی كوفه (عبدالله بن مطیع) بر او فائق آمدند. ابراهیم بن اشتر، در جنگ با سپاه شام نیز فرماندهی سپاه مختار را برعهده گرفت و از پس این جنگ هم به خوبی برآمد. حتی بنا به نقلی، عبیدالله بن زیاد در این جنگ به دست ابراهیم كشته شد و سر او را برای مختار فرستاد. در همین نبرد بود كه عمر بن سعد و شمر بن ذی‌الجوشن و حصین بن نمیر و بسیاری دیگر از بزرگان سپاه یزید علیه حسین، كشته شدند و سرهاشان به كوفه فرستاده شد. اما هنگامی كه ابراهیم بن اشتر با لشكر 7 هزار نفری به خارج از كوفه اعزام شده بود، اشراف كوفه علیه مختار توطئه كردند و مختار، فرمان بازگشت به شهر را برای ابراهیم فرستاد. برخی فراریان سپاه شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد كه در جنگ با ابراهیم شكست خورده بودند نیز به بصره و نزد مصعب بن زبیر (برادر عبدالله بن زبیر كه از سوی وی استاندار بصره بود) گریختند و او را برای حمله به كوفه تحریك كردند. ابراهیم بن اشتر كه خود در موصل حاكمیت یافته بود، حاضر به بازگشت به كوفه و حمایت از مختار نشد! یاران مصعب بن زبیر نیز با سپاه بصره به كوفه حمله آوردند و با كشتن مختار، آن را به سرزمین‌های تحت حاكمیت خویش ضمیمه كردند. مصعب، سر مختار را برای برادرش عبدالله بن زبیر فرستاد و از مردم به عنوان امیرالمومنین برای او بیعت می‌گرفت. پس از آن بود كه ابراهیم بن اشتر برای مصعب نامه نوشت و از وی امان خواست. سپس به كوفه آمد و با عبدالله بن زبیر بیعت كرد. مصعب هم به او كمال ملاطفت را داشت تا جایی كه یكی از فرماندهان مورد اعتماد مصعب شد. هنگامی كه عبدالملك بن مروان در شام سپاهی را تدارك دید و به سوی عراق حمله‌ور شد، برای بزرگان سپاه مصعب و از جمله ابراهیم بن اشتر نامه نوشت و پیشنهاد امان و اطاعت داد. ابراهیم هم آن را سر به مهر نزد مصعب آورد و دیدند كه وعده استانداری عراق را در صورت بیعت با شام به وی داده‌اند. اما ابراهیم این پیشنهاد را نپذیرفت و در كنار آل زبیر تا آخرین لحظات ایستاد و كشته شد. علت عدم همراهی ابراهیم با مختار و بلكه خیانت به او و سپس بیعت با عبدالله و مصعب بن زبیر و جان دادن در راه ایشان كاملا روشن نیست و از منابع تاریخی نیز نمی‌توان به تحلیلی قطعی رسید.

 عبدالله بن حنظله


حنظله معروف به غسیل‌الملائكه در جنگ احد به شهادت رسید. او شب قبل از جنگ احد، ازدواج كرد و سحرگاهان قبل از آنكه فرصت غسل بیابد، به سرعت خود را به سپاه پیامبر در دامنه احد رسانید. رسول خدا پس از شهادت وی خبر داد كه ملائكه را در حال غسل دادن وی دیده است. اینگونه بود كه به غسیل‌الملائكه شهرت یافت و عبدالله نیز مولود همان شب زفاف است. درباره او نوشته‌اند كه اهل فضل و مقدم بر بازماندگان انصار در مدینه بوده است. او در سال 63 هجری با عده‌ای از اهل مدینه برای دیدن احوال یزید به شام رفت و پس از بازگشت به مدینه، حكایت میگساری‌ها و سگ‌بازی‌ها و... را با مردم در میان گذاشت و همگان را بر خلع یزید متفق كرد. بنابراین او و اهل مدینه با عبدالله بن زبیر بیعت كردند. یزید هم سپاه شام را به جنگ با ابن‌زبیر و اهل مدینه فرستاد. چون خبر لشكركشی شام به مردم مدینه رسید، انصار به فرماندهی عبدالله بن حنظله رضایت دادند و به منطقه حره (سنگلاخ بیرون مدینه) درآمدند. در این جنگ، بسیاری كشته شدند و نهایتا به غلبه شامیان انجامید. مسلم بن عقبه (فرمانده سپاه شام) نیز با اجازه‌ای كه از یزید داشت، به مدت 3 روز جان و مال و ناموس مردم مدینه را بر شام حلال كرد! خود عبدالله بن حنظله نیز در واقعه حره كشته شد.

 واقعه حره و پرده‌دری سپاه یزید، در منابع تاریخی صدر اسلام با ملامت یزید و فرمانده اعزامی‌اش توام شده و حلال ساختن دختران مدینه بر شامیان را بعضی با رمز و اشاره و برخی به تصریح نقل كرده‌اند. برخی تحلیلگران، واقعه حره را عكس‌العمل و انتقام بنی‌امیه در برابر انصار می‌دانند كه مردم را علیه عثمان شوراندند و برای علی بیعت گرفتند. كمااینكه واقعه عاشورا، انتقام بنی‌امیه از بنی‌هاشم به خاطر كشته شدن اجداد اموی در بدر و احد و... تلقی می‌شود. عبدالله بن حنظله را از جمله شب‌زنده‌داران و صلحا دانسته‌اند و حكایاتی در این باره نقل كرده‌اند. وی در غائله حره نیز 8 پسرش را یك به یك به معركه فرستاد و دیگران را هم با وعده بهشت بر جهاد با سپاه یزید تشویق می‌كرد. او امام حسین علیه‌السلام را در قیام علیه یزید همراهی نكرد و معلوم نیست چرا برای اثبات وضعیت یزید به توصیفات ابی‌عبدالله اكتفا نكرده و خود عازم شام شده است و چرا كشتن شهدای كربلا و به اسارت گرفتن اهل‌بیت را برای بی‌كفایتی یزید كافی نمی‌دانست و نیاز به احراز میگساری و سگ‌بازی او داشت در حالی كه آن حضرت نیز انگیزه و علت قیام خویش را همین موارد اعلام شده از سوی عبدالله معرفی می‌كرد. ضمن آنكه امام سجاد علیه‌السلام با وجود اینكه در مدینه حاضر بودند، این نبرد را به صلاح نمی‌دیدند و كاملا از آن كناره گرفتند.

عبیدالله بن عباس


عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر بود كه در روز فتح مكه همراه سپاه مسلمین بوده است اما در اینكه چه وقتی اسلام آورده، اختلاف است. او در جنگ تبوك و حنین حاضر شد و آنگاه كه مسلمانان در حنین فرار كردند، با صدای رسای خویش، آنان را به بازگشت و مقاومت فراخواند. رسول‌ خدا پس از اسلام آوردن عباس، او را تكریم می‌كرد و به دلیل رای صائب و اندیشه صوابش، مورد مشاوره مردم قرار می‌گرفت. البته به دلیل احادیث فراوانی كه درباره صحابه جعل شده و به علت سلطنت بنی‌عباس در قرن دوم و سوم هجری، نمی‌توان به برخی روایات در شأن عباس – جد خلفای عباسی – اعتماد كرد بویژه كه جعلی بودن بعضی‌شان از محتوای آنها هویداست. در هر حال عباس از چهره‌های برجسته قریش بوده و پس از ابوطالب، امر سقایه‌الحاج را عهده‌دار بوده است. عبیدالله بن عباس كارگزار علی علیه‌السلام در یمن بود و 2 سال (36 و 37 هجری) به عنوان امیرالحاج از سوی حضرت به مكه اعزام شد. در سال چهلم هجری، بُسر بن ارطاه از سوی معاویه به غارت سرزمین‌های یمن آمد و عبیدالله از آنجا گریخت. بُسر بن ارطاه نیز – كه فرستاده معاویه بود – 2 پسر عبیدالله را پیش چشم مادرشان كشت! علی علیه‌السلام نیز جاریه بن قدامه را برای مقابله به یمن فرستاد و آنگاه بود كه بُسر به سوی شام فرار كرد. بعدها امام مجتبی علیه‌السلام نیز او را بر سپاه 12 هزار نفری كوفه فرماندهی داد و خود به ساباط مدائن برای جمع لشكر رهسپار شد.

اما معاویه با شایعه‌سازی علیه امام مجتبی در سپاه ایشان – كه حسن بن علی خواهان صلح و موافق آن است – و وعده یك میلیون درهم به عبیدالله، او را به شام كشاند. همراه عبیدالله، 8 هزار از 12 هزار نفر سپاه كوفه نیز به معاویه ملحق شدند و شیرازه اقتدار سیاسی حضرت را در هم شكستند. این در حالی بود كه اشراف كوفه پشت سر هم برای معاویه پیام بیعت می‌فرستادند و سستی مردم كوفه در عدم اجابت دعوت امام برای جهاد با معاویه نیز شرایط بسیار سخت و حساسی برای حضرت ایجاد كرده بود. جالب اینكه 2 پسر عبیدالله را فرمانده اعزامی معاویه قبلا با آن صورت رقتبار به قتل رسانده بود. در نهج‌البلاغه نامه‌ای خطاب به یكی از كارگزان حضرت وجود دارد كه از متن آن پیداست پسرعموی امیرالمومنین بوده است. حضرت در این نامه از خیانت مخاطب آن، تنها گذاشتن امیرالمومنین و غصب بیت‌المال توسط او گلایه كرده است. برخی بر این عقیده‌اند كه نامه خطاب به عبید‌الله بن عباس – والی امام در یمن – بوده است. برادر بزرگ‌تر عبیدالله – عبدالله بن عباس – هم به‌رغم اینكه از یاران نزدیك امیرالمومنین و حاضر در جنگ‌های آن حضرت و والی منصوب ایشان بر بصره – بعد از جمل- بوده و بارها بر ولایت و شایستگی امام علی علیه‌السلام استدلال و مباحثه كرده است، پس از شهادت آن حضرت كم‌فروغ ظاهر شده و مواضعی به مراتب نازل‌تر از گذشته دارد. در زمان امام مجتبی و بحران سیاسی آن حضرت، خبری از عبدالله در تواریخ به چشم نمی‌خورد و بویژه در زمان قیام حسین علیه‌السلام، آن حضرت را توصیه به پناهندگی در كوه‌های یمن كرد و با وجود خیرخواهی برای امام، از یاری و همراهی ایشان دریغ ورزید.
 



:: بازدید از این مطلب : 300
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

شبکه ایران: دکتر سید علیرضا مرندی نماینده اصولگرای مجلس با سابقه مبارزه علیه رژیم پهلوی از عناصری بود که ناخواسته وارد کار اجرایی شد و در دو مقطع حساس در دولت مهندس موسوی و هاشمی رفسنجانی پست وزارت بهداشت را به یدکی می کشید. گفت و گوی زیر ناگفته های علیرضا مرندی درباره حمایت های امام راحل از دولت و واکاوی دیدگاه مهندس موسوی در برخورد با جناح مقابل در دولت است.

ایران: قبل از پیروزی انقلاب، چه فعالیت‌هایی علیه رژیم پهلوی داشتید؟
پدرم کارمند استانداری اصفهان و از شخصیت‌های مبارز علیه رژیم شاه بود که به این واسطه با تبعیت از راه پدرم خصوصاً در دوران دانش‌آموزی علیه حکومت پهلوی فعالیت می‌کردم اما آغاز دوران فعالیت و تلاش مختصر انقلابی من با قبولی در رشته پزشکی در دانشگاه تهران شروع شد.
در سال‌های بعد از کودتای 28‌مرداد 1332 امکان فعالیت سیاسی زیادی در دانشگاه وجود نداشت اما دانشجویان آزادیخواه و فعال با حضور در میتینگ‌های حزبی و تظاهرات‌هایی که جبهه ملی و نهضت آزادی و دیگر احزاب علیه حاکمان زور ترتیب می‌دادند اعتراض خود را به وضع موجود اعلام می‌کردند من در حالی که عضو رسمی تشکل‌های فعال علیه رژیم پهلوی مانند نهضت آزادی و جبهه ملی نبودم اما به طور مستمر در جلسات و برنامه‌های عمومی این تشکل‌ها شرکت می‌کردم.
همزمان با آغاز مبارزات علنی حضرت امام(ره) علیه حکومت پهلوی در خرداد 42 اقدام به توزیع اطلاعیه و متن سخنرانی حضرت امام کردم با همراهی تعدادی از دانشجویان با دعوت از نیروهای مبارز انقلابی مانند شهید مطهری، مرحوم راشد و مهندس بازرگان مراسم‌های مذهبی و کلاس اخلاق اسلامی با دید مبارزاتی در کوی دانشگاه برگزار می‌کردیم.
همزمان با حادثه 15 خرداد 42 ساواک به این جلسات حساس شد و با حمله به کوی دانشگاه براساس لیست قبلی 30 نفر از دانشجویان از جمله من را دستگیر و به پادگان جمشیدیه منتقل کردند.
در طول دوران بازداشت با کمترین امکانات بهداشتی و رفاهی زندگی می‌کردیم و با دستگیر شدن افراد جدید و انتقال آنها به آسایشگاه در پادگان فوق فضای زندگی سخت‌تر می‌شد بعد از 70 روز مقاومت حکم آزادی ما صادر و توانستم با شرکت در امتحانات جبرانی دانشگاه در شهریورماه، سال ششم دانشگاه را به پایان برسانم. برای دوره انتری به سپاه بهداشت معرفی شدم که محل مأموریتم یکی از روستاهای شهرستان گلپایگان انتخاب شد. در جلسه معارفه که با حضور فرماندار گلپایگان برگزار شد، سخنران خطاب به من گفت: «شما افتخار دارید که لباس ارتش شاهنشاهی را بر تن کردید» در پاسخ به آن فرد تأکید کردم من هیچ‌گاه چنین افتخاری نمی‌کنم.به خاطر اعلام این مواضع من را توبیخ و مؤاخذه کردند تا آخر خدمت همیشه تمام مسائل تحت‌الشعاع این جریان بود که نمونه آن روز افتتاح پروژه ساخت مدرسه بود که فرماندار گلپایگان با سپردن کلنگ، گفت: به نام شاهنشاه آریامهر کار را شروع کن، که برخلاف نظر آن شخص با صدای بلند به نام پروردگار کلنگ زدم که به همین دلیل مورد بازخواست قرار گرفتم.در کل کار خارق‌العاده‌ای نمی‌کردیم اما با عدم تملق‌گویی از شاه موجب آزرده‌خاطر شدن مسئولین محلی و افسران ژاندارمری منطقه می‌شدیم در مقابل هر گونه تلاشی که برای آگاهی مردم از جنایت‌های رژیم ستمشاهی انجام می‌دادیم این افراد ما را مورد بازخواست قرار می‌دادند.
در اواخر خدمت در سپاه بهداشت خبر رسید که یکی از نیروهای ژاندارمری قصد تجاوز به خانم‌های روستا را داشته است من سراسیمه به ژاندارمری رفتم و سیلی محکمی بر صورت ژاندارم فوق زدم.
متأسفانه با پرونده‌سازی و گزارش دروغ که ژاندارمری علیه من صادر کرد و با شکایتی که آن مأمور حکومتی از من انجام داد، دادگاهی در فرمانداری نظامی اصفهان تشکیل و بنده را محاکمه کردند و قرار شد یک هفته بعد حکم صادره دادگاه به من ابلاغ شود که خوشبختانه با دریافت بورسیه از دانشگاه‌های امریکا به سرعت کارهای خروجی خود و خانواده‌ام را انجام دادم و همان روزی که حکم دادگاه به خانه پدری من در اصفهان ابلاغ شد به ایالات متحده برای ادامه تحصیل رفتم که آنها با تحت فشار قرار دادن و بازداشت پدرم به دنبال بازگشت من به ایران بودند که طبیعتاً این اتفاق انجام نشد.

با توجه به دیدگاه ضدامریکایی (امپریالیستی) شما و پدر بزرگوارتان چرا به سمت تحصیل در ایالات متحده گرایش پیدا کردید؟
موقعیت تحصیل در رشته پزشکی در آن زمان فقط در ایران و ایالات متحده ممکن بود و راهی به جز این دو انتخاب برای دانشجویان رشته پزشکی وجود نداشت. پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه تهران مرحوم دکتر قریب پیشنهاد دستیاری خود را که نهایت آرزوی بنده بود به من دادند اما در آن زمان دستیاری درآمدی نداشت و وضعیت مالی من به گونه‌ای بود که بدهکاری زیادی به مردم داشتم. در نهایت پیشنهاد دکتر قریب را رد کردم و ایشان به من توصیه کردند که برای ادامه تحصیل به امریکا بروم اما نکته قابل تأمل این است بخاطر شرایط سیاسی امکان تحصیل در ایران برای من بسیار سخت بود.

آیا در ایالات متحده به دانشجویان ایرانی بها می‌دادند؟
در اواسط دهه 60 میلادی متأسفانه اکثر مردم امریکا هیچ شناختی از ایران نداشتند و عمدتاً ایران و عراق را یک کشور می‌دانستند. ایرانی‌ها را عرب خطاب می‌کردند.
در 3 مسئله کلی راجع به ایرانی اطلاعات داشتند و این موارد: گربه ایرانی، فرش ایرانی و شاه ایران بود که به واقع از موقعیت ژئوپلتیک ایران اطلاع نداشتند و نمی‌دانستند ایران در کدام گوشه جهان قرار دارد که با ترسیم این اطلاعات متوجه می‌شویم که دانشجویان ایرانی خصوصاً مسلمان در انزوا قرار داشتند.

فعالیت‌های سیاسی و انقلابی شما در ایالات متحده چگونه بود؟
با کتاب‌های اسلامی و نوارهای سخنرانی افراد انقلابی که از ایران به دست ما می‌رسید در منزل شخصی اقدام به تأسیس یک کتابخانه اسلامی کردم که با اضافه کردن کتاب‌های عمدتاً اعتقادی، پایگاه مناسبی برای مطالعه دانشجویان و اندیشمندان مسلمان ایرانی به وجود آمده بود. در آن زمان به اتفاق دوستان، انجمن پزشکان ایرانی مقیم امریکا و کانادا را تأسیس و به همراه دوستان اقدام به فعالیت انقلابی علیه رژیم پهلوی می‌کردیم که این انجمن در آینده منشأ خدمات شایسته به نظام اسلامی شد.

درباره روند انتخابتان در دولت میرحسین موسوی بفرمایید؟
بعد از پیروزی انقلاب دوستان از ایران پیام ارسال می‌کردند که در حال حاضر انقلاب اسلامی به شما احتیاج دارد. در آن زمان مرحوم دکتر سامی توصیه کردند به علت کمبود امکانات به ایران برنگردم. اما من قبل از فرمایش ایشان مدارک تحصیلی‌ام را به دانشگاه ملی (شهید بهشتی) و وزارت بهداری ارائه داده بودم که اگر نیاز به من بود به عنوان دانشیار بنده را استخدام کنند. بر این اساس در روز 13 آبان 1358 به ایران بازگشتم و بعد از مدتی وزیر بهداری وقت مرحوم زرگر پیشنهاد ریاست انجمن حمایت از کودکان را به من داد. اما من با ارائه این دلیل که با برد فوق تخصصی در رشته پزشکی نمی‌توانم کار اداری را انجام دهم از انجام این مسئولیت سرباز زدم. اما دکتر زرگر اشاره کرد که انقلاب اسلامی در اینجا به تو احتیاج دارد که بعد از آن ابتدا معاون آموزشی و پژوهشی وزارت بهداشت شدم و بعد از استعفای دکتر ولایتی معاونت درمان این وزارتخانه نصیب بنده شد. اما با شروع جنگ تحمیلی و فشارهای زیاد دچار عارضه قلبی شدم و به همین دلیل از خدمت در وزارت بهداری استعفا دادم.
بعد از دو سال فعالیت در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در بهمن سال 61 با اصرار دکتر منافی وزیر سابق بهداری به معاونت بهداشت وزارت بهداری منصوب شدم که بعد یک سال و نیم تلاش در این پست با عدم رأی اعتماد مجلس به دکتر منافی حکم سرپرستی این وزارت در سال 63 از سوی نخست‌وزیر به من ابلاغ شد.
مهندس موسوی من را به عنوان وزیر پیشنهادی بهداری به مجلس معرفی کرد اما من در جلسه‌ای که با نخست‌وزیر وقت داشتم اذعان کردم که از هیچ نظری خود را شایسته این پست نمی‌دانم و زمانی که مهندس موسوی به اعتراض‌های من عکس العملی نشان نداد خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رفتم و عرایضم را به ایشان گفتم اما 2 روز بعد مهندس موسوی بدون توجه به درخواست‌های مکرر بنده من را به مجلس معرفی و من به عنوان وزیر بهداری انتخاب شدم.
بعد از یک سال خدمت شبکه بهداشت و درمان را تأسیس و برای تحقق شعار حمایت از محرومین و مستضعفین حضرت امام (ره) تلاش کردم و برای خدمت به مردم فقیه ؟ تأسیس شبکه بهداشت و درمان (خانه بهداشت) به دولت ارائه کردم که آن‌ها به علت کمبود بودجه این طرح را تصویب نکردند. اما با توجیه شدن نمایندگان مجلس، آنها با اجرای آزمایشی آن در استان‌های مختلف موافقت کردند، که موفقیت این طرح موجب شد که برای سال بعد بودجه این طرح را به دو برابر افزایش دهند.

رفتار مقام معظم رهبری در دفاع همه جانبه از دولت ادامه راه امام در حمایت از دولت‌های مختلف است؟ درباره حمایت‌های امام از دولت‌های مختلف توضیحاتی بفرمایید؟
امام راحل به عنوان مسئول اصلی پیشبرد اهداف انقلاب و کشور همواره به دنبال بازکردن موانع پیشرو در مقابل دولت‌ها بود با تمام ناملایماتی که برای حضرت امام توسط افراد مختلف در بدنه دولت‌ها پیش می‌آمد ایشان تلاش می‌کرد این مشکلات را از پیش روی این دولت‌ها بردارد.
در مورد بنی‌صدر امام شناخت عمیق از او داشت اما از هیچ تلاشی برای موفقیت بنی‌صدر دریغ نکرد و فرصت کافی را برای انجام مسئولیت به بنی‌صدر دادند به طور کل به دلیل منش امام(ره) در حمایت از دولت‌ها ایشان تا آخرین لحظه که خیانت بنی‌صدر برای مردم برملا نشده بود نظر شخصی خود را اعلام نکرده و از او حمایت کرد چرا که امام(ره) اجازه دادند مردم بلوغ لازم سیاسی را کسب و تصمیم درست را خودشان بگیرند.

حمایت امام(ره) از دولت‌های آقای میرحسین موسوی چگونه بود؟
در زمان دولت میرحسین موسوی امام با سعه صدر از بروز اختلافات جلوگیری می‌کردند و دست دولت را برای اقدامات گسترده باز گذاشتند و در مورد کارهای دولت از اظهارنظر شخصی دوری می‌کردند.
در آن زمان حضرت آقا به عنوان رئیس‌جمهور با کارها و انتخاب‌های آقای موسوی موافق نبود اما امام (ره) برای پیشبرد کارها دست نخست‌وزیر را باز گذاشتند.ما به عنوان وزیر، زمانی که با آقای نخست‌وزیر مشکلی پیدا می‌کردیم که حل آن موضوع از دست مهندس میرحسین موسوی به عنوان نخست‌وزیر خارج بود ایشان ما را به جای رئیس‌جمهور به رئیس‌مجلس ارجاع می‌دادند که امام در مقابل این جریان در میان جمع عمومی سکوت می‌کرد.
آیا امام دولت را مدیریت می‌کرد؟
دولت در انجام فعالیت‌هایش مستقل بود و اما هرجا دولت از ایشان کمک می‌خواست، امام از دولت حمایت می‌کرد و برای رفع مشکلات هر قدمی که به نفع نظام بود بر می‌داشتند.

دلیل حمایت امام(ره) از موسوی چه بود؟
دلیل خاصی نداشت، استراتژی امام در دهه اول انقلاب حمایت از دولت‌های مختلف برای خدمت هرچه بهتر دولت به مردم بود کما این که امام ابتدا از دولت مهندس بازرگان و بنی‌صدر حمایت می‌کرد زمانی که شهید بهشتی و دیگران از بنی‌صدر شکایت می‌کردند امام(ره) بر علیه بنی‌صدر صحبت نمی‌کرد. اما در کل حضرت امام خمینی عملاً دخالت مستقیم در کارها و فعالیت‌های دولت انجام نمی‌دادند که این موضوع در تمام دوران حیات با برکت ایشان مشهود است.

رابطه شما به عنوان وزیر با رئیس‌جمهور وقت (مقام معظم رهبری) چگونه بود؟
به طور متداول حضرت آقا هر هفته با شرکت در هیأت دولت،‌ریاست جلسه را برعهده می‌گرفتند اما در بقیه موارد ریاست جلسه هیأت وزیران به عهده آقای مهندس موسوی بود.

اگر با رئیس‌جمهور ارتباط می‌گرفتید از طرف نخست وزیر مؤاخذه می‌شدید؟
مهندس موسوی هیچ گاه در مسائلی که خارج از چارچوب اختیاراتش بود ما را به حضرت آقا ارجاع نمی‌داد بنابراین اگر مشکلی پیدا می‌کردیم مجبور بودیم با آقای هاشمی در میان بگذاریم.
از نظر قانون رئیس‌جمهور اختیارات زیادی داشت اما به دلیل تفکر جناحی آقای نخست‌وزیر، نظرات مقام معظم رهبری در مورد دولت اجرا نمی‌شد و نهایتاً با دستور نخست‌وزیر، وزرا تمامی گزارشات خود را به آقای هاشمی ارائه می‌دادندو اگر قرار بود مطالبی خارج از هیأت دولت منتقل شود تنها مرجع، رئیس مجلس وقت، آقای هاشمی رفسنجانی بود.

رابطه مجلس با دولت در زمان دولت مهندس میرحسین موسوی را تبیین بفرمایید؟
رابطه مجلس با دولت جناحی بود به علت این که من متعلق به جناح چپ (خط سوم) نبودم بشدت تحت فشار گروه‌های سیاسی قرار داشتم در آن زمان دفتر تحکیم وحدت به عنوان یکی از بازوهای سیاسی جناح چپ با نامه‌نگاری به مهندس موسوی با طرح این مطالب که وزیر بهداشت به فلان دکتر بیش از یک میلیون حقوق می‌دهد درصدد تضعیف روحیه من و کناره‌گیری از پست وزارت بود که مهندس موسوی باارسال عین نامه از من خواست که به این شبهات پاسخ بدهم. من با بازگوکردن این مطالب که فرد مورد نظر تنها جراح قلب در کشور است که شبانه‌روز در بیمارستان قلب با تعرفه دولتی اقدام به جراحی بیماران می‌کند که این درآمد حاصل تلاش‌های او در راه خدمت‌رسانی به مردم است پاسخ روشنی به موسوی دادم اما در ادامه دفتر تحکیم در نامه دیگری خطاب به نخست‌وزیر اعلام کرده بود که وزیر بهداشت با پارتی‌بازی زمینه انتقال 38 دانشجو به تهران را فراهم کرده است. در همان حال نخست‌وزیر تحقیق نکرده بنده را مورد اتهام قرار داد که اهل پارتی‌بازی هستم که من با ارائه تمامی اسناد و مدارک نشان دادم که چند نفر از دانشجویان انتقالی فرزندان وزرا بودند که با مخالفت من برای انتقال مواجه شده بودند و در نهایت با دستور شخص نخست‌وزیر این امر تحقق یافته بود اما هیچ شواهدی دال بر این که من با انتقال غیرقانونی یک دانشجو موافقت کرده باشم وجود نداشت اما به دلیل عدم گرایش سیاسی من به خط سوم که بشدت در مجلس و دولت فعال بودند مورد موج تهمت و افترا قرار می‌گرفتم.

خاطره‌ای از دوران خدمت در پست وزارت بهداشت در دولت مهندس موسوی بیان کنید که نشان از اختلاف خط فکری شما با جناح چپ آن دوران بود؟
در زمانی که قرار بود برای سومین بار از مجلس رأی اعتماد بگیرم از مهندس موسوی به دلیل مشکلات سیاسی و فشار جناح چپ تقاضای استعفا کردم. در جلسه‌ای که من برای تقاضای استعفا با مهندس موسوی گذاشتم برای اولین بار شروع به تمجید از کارهای من کرد که تو بهترین وزیر من هستی و بزرگترین وزارتخانه را به خوبی اداره می‌کنی. از پائین‌ترین سطح نیرو در وزارت بهداشت تا فوق متخصص و اساتید را طوری تربیت کردی که بتوانی توسعه همه‌جانبه به سطح درمان در کشور بدهی، در پایان مهندس موسوی اشاره کرد با تأسیس دانشگاه‌های علوم پزشکی در استان‌های مختلف کمک شایانی به افزایش سطح بهره‌وری پزشکی در جامعه انجام شده است.
پس از این جلسه، تصمیم گرفتم به وزارتخانه بازگردم و برای فائق آمدن بر مشکلات با همکاری دوستان و اساتید محکم کار کنم.
بعد از یک هفته به دفتر نخست‌وزیر (احضار) شدم و مهندس موسوی بدون هیچ مقدمه‌ای از من خواست که استعفایم را بنویسم! در حالی که از این موضوع شوکه شده بودم به نخست‌وزیر اشاره کردم بعد از آن جلسه که من با گریه تقاضای استعفا کردم با تجلیل از من اجازه استعفا به من را ندادید حالا بعد از یک هفته چه موضوعی پیش آمده که من باید استعفا کنم. اگر دلیل کارتان (تقاضای استعفای من) را شفاف بگویید همین الآن این کار را خواهم کرد.
مهندس موسوی گفت: همین که هست، که با اصرار من بعد از چند دقیقه لب به سخن گشود و اظهار داشت: به دلیل عدم رعایت موارد بهداشتی در بیمارستان‌ها شکایت به دست ما رسیده است.
در پاسخ موسوی اشاره کردم: اگر شما گزارش مکتوبی دال بر غیربهداشتی بودن بیمارستان‌ها دارید استعفا می‌دهم.
البته مهندس موسوی استدلال مکتوبی در این رابطه نداشت و به من گفت: اگر در پست وزارت بهداشت ابقا شوی برخی افراد من را تحت فشار می‌گذارند و کاری از دست من برنمی‌آید.
با صدای بلند نخست‌وزیر را خطاب قرار دادم که من آدم احمق و دیوانه‌ای نیستم. دوباره حرفم را پس بگیرم. مهندس موسوی اظهار داشت: اگر از پست وزارت استعفا ندهی از شما برای کسب رأی اعتماد حمایت نخواهم کرد و برای اولین بار برای حل مشکل برخلاف گذشته موضوع من را به آیت‌الله خامنه‌ای واگذار کردند.در دیدار خصوصی با رئیس‌جمهور وقت، ایشان بعد از شنیدن مستندات فرمودند که من هم موافق استعفای تو نیستم.
در جلسه رأی اعتماد مجلس، مهندس موسوی برای اینکه رأی لازم کسب نکنم در دفاع از وزرای پیشنهادی در مورد من اشاره کرد که مرندی خودش باید از برنامه‌ها و شیوه کارش دفاع کند که این اولین باری بود که یک نخست‌وزیر اینگونه از وزیرش دفاع می‌کرد که در نهایت این رفتارها موجب شد که من کمترین رأی لازم را در بین وزرا برای ورود به دولت کسب کنم.

با توجه به شناختی که از آقای موسوی داشتید پیش‌بینی اینگونه رفتار بعد از انتخابات از وی داشتید؟
اصلاً این طور فکر نمی‌کردم. با تمام بی‌مهری‌هایی که ایشان نسبت به من روا داشت زمانی که دوره خدمت دولت چهارم به پایان رسید به دفتر پاستور میرحسین موسوی رفتم و از وی به دلیل اینکه من را به نوکری نظام واداشت قدردانی کردم. البته از اختلافات ایشان با حضرت آقا خبر داشتم ولی به عنوان فردی که در معیت وی به ملت ایران خدمت کردم همواره احترام خاصی برای موسوی قائل بودم.
مهندس موسوی دو روز قبل از انتخابات سال گذشته درباره اختیارات عمده سیاست خارجی و مسائل امنیتی کشور که تصمیم‌گیری آن به عهده مقام معظم رهبری است با مجله تایم مصاحبه می‌کند. او در پاسخ خبرنگار اشاره می‌کند جبهه‌ای گسترده از مردم که در جریان قبل از انتخابات شکل گرفته است برای کاهش قدرت اجرایی ولی فقیه، رهبر را تحت فشار خواهد گذاشت و خبرنگار پرسیده بود اگر به عنوان رئیس‌جمهور انتخابات شدید چه اتفاقی خواهد افتاد که مهندس موسوی اظهار داشته که ریاست جمهوری جزیی از یک نقشه است این تازه اول کار است و این ماجرا پایانی ندارد.
در این رابطه برای مهندس موسوی توسط دوستان اصلاح‌طلب مجلس پیغام دادم و از وی خواستم این موضوع را تکذیب بکند- آقای تابش کپی مجله را برای آقای موسوی برد. شنبه 8 روز بعد از انتخابات مهندس موسوی به من زنگ زد و گفت این قضیه مصاحبه که شما در مجلس بین نمایندگان به آن اشاره کردید، چیست؟ گفتم شما مصاحبه‌ای با مجله تایم انجام داده‌ای و در آن به مسائلی اشاره کرده‌ای که موجب آشوب در جامعه شده است. برای جبران آن اطلاعیه صادر کن و از این موضوع تبری بجو که موسوی در جواب بنده اشاره کرد من رسانه‌ای برای اعلام پیام ندارم. اگر بگذارند از طریق تلویزیون با مردم صحبت کنم شاید به این موضوع اشاره کنم.در پایان به موسوی گفتم اگر من را قبول داری توصیه برادر کوچک خود را عمل کن که انجام این کار موجب عاقبت به خیری شما می‌شود که مهندس موسوی در نهایت هیچ عکس‌العملی نشان نداد.
 



:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

يك خبر موثق از سوءاستفاده شرم آور و ناجوانمردانه سران فتنه از بيماري سخت يك عالم برجسته ديني حكايت مي كند. اين عالم ديني كه تمامي عمر شريف خود را در خدمت صادقانه به اسلام و انقلاب و حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب گذرانده است، از مدتها قبل به دليل كهولت سن در شرايط جسماني دشواري به سر مي برد، كه انشاءالله خداوند تبارك و تعالي به ايشان عافيت كامل عنايت فرمايد. روز گذشته آقاي... به منزل اين عالم ديني مراجعه مي كند و در حالي كه ايشان به علت پيش گفته، با ضعف جسماني شديدي روبرو بوده و توان گفت وگو و بحث و بررسي نداشته اند، نامه اي را كه از قبل تهيه شده بود با مهر آن عالم برجسته ممهور مي كند. آقاي... در چند كلمه كوتاه و تحريف شده خطاب به عالم ياد شده كه به سختي قادر به شنيدن است، اظهار مي دارد كه موضوع اين نوشته در حمايت از ساحت مقدس امام(ره) است و سپس انگشت آن عالم بزرگوار را به دست گرفته و مهر منقوش بر نگين انگشتري ايشان را پاي آن نامه مي گذارد! اين در حالي است كه محتواي نامه مورد اشاره در محكوميت اعتراض سراسري و خودجوش مردم به مواضع آقاي سيدحسن خميني در روز 14 خرداد بوده است. گفتني است عالم ديني ياد شده از علماي باتقوي، روشن ضمير و فداكار است و برخورد شديد و قاطع وي با يكي از نزديكان خود كه صرفا به خاطر تقابل او با انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران صورت گرفته بود در كارنامه درخشان و الهي ايشان ثبت شده و به نيكي زبانزد اين و آن است.
 



:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

تريبون: آرش حجازی در بخشی از مصاحبه ی معروف خود با بی بی سی فارسی که دو روز پس از حادثه ندا در انگلستان انجام شد چنین گفت:
« …در همان لحظه من برگشتم و دیدم خون از سینه خانم ندا که در یک متری من ایستاده بود داره فواره می‌زنه. من به طرف ایشون رفتم و به کمک فردی که فکر می‌کردم پدرشونه و بعدا شنیدم که معلم موسیقیشونه، روی زمین خواباندیم و سعی کردم که با فشار دستم جریان خون رو متوقف کنم ولی گلوله به آئورت ایشون خورده بود و ریه ایشون رو پاره کرده بود. گلوله از جلو وارد شده بود به سینه ایشون. متأسفانه نتوانستم کاری برای ایشون بکنم. متأسفانه هر چه فشار به سینه ایشون آوردم وقتی که آئورت ایشون پاره شده بود، خون در مدت ۳۰ثانیه، ۴۰ ثانیه از بدن خالی شد.»

برای یک انسان با وزن متوسط(۷۰ کیلوگرم)، برون ده قلبی(و بالتبع جریان خون آئورت) چیزی نزدیک به ۵٫۵ لیتر در دقیقه است که این میزان تحت استرس های وارده(مثل ترومای فیزیکی) به علت افزایش سرعت و قدرت انقباض قلب می تواند به دوبرابر این مقدار (تقریبا ۱۱لیتر در دقیقه) نیز برسد. سرعت گردش خون در شریان های بدن بالا است و خونریزی شریانی برخلاف خونریزی وریدی که به آهستگی صورت می گیرد، سریع است و خروج خون با هر ضربان قلب جهش دارد. پس اگر آئورت به عنوان بزرگترین شریان بدن بوسیله یک گلوله(ترومای نافذ) پاره شود طبیعتا باید شاهد خروج جهنده و فواره مانندِ خون روشن از محل پارگی باشیم. ضمن اینکه انتظار می رود ظرف حدود ۵ ثانیه ۲۰% کل خون بدن خارج شود و در کمتر از ۱۰ ثانیه فرد وارد فاز عدم هوشیاری شود.

با ذکر این توضیحات یکبار دیگر فیلم معروف ندا را ببینید. در لحظه شروع فیلم مقداری خون(کمتر از یک لیتر) پیش پای ندا روی زمین وجود دارد. از این لحظه تا پایان این فیلم –حتی قبل از قرار گرفتن دست آرش بر قفسه سینه ندا- نه تنها اثری از فوران خون ادعایی آقای حجازی وجود ندارد.، که محل خونریزی یا حتی اثری از خون قابل توجه بر روی زمین یا لباس ندا نمی بینید.

با صرفنظر از فاصله زمانی لحظه برخورد گلوله تا شروع فیلم برداری، از زمان شروع فیلم تا حدود ۲۰ ثانیه پس از آن هم حرکاتی در دست های ندا مشهود است.

ترومای نافذ به قفسه سینه باعث ورود خون و هوا(هموپنوموتوراکس) به حفره پلور(فضای بالقوه بین ریه ها و دیواره قفسه سینه) می شود. این فضا در فرد معمولی ۳-۴ لیتر گنجایش دارد. از سوی دیگر خروج مستمر خون از بینی و دهان پس از اصابت گلوله زمانی توجیه پیدا می کند که خون وارد ریه ها و مجاری تنفسی شده و پس از مملو کردن آن از راه بینی و یا دهان بیرون بزند. امری که باتوجه به فاصله زمانی کوتاه برخورد گلوله تا خروج خون، دور از انتظار است.

ضمن اینکه همانطور که ذکر شد خون شریانی به علت اینکه از اکسیژن اشباع است رنگ قرمز روشن دارد در حالی که خون ندا، چه خون ریخته شده بر زمین و چه خونی که از بینی و دهان او خارج می شود، تیره به نظر می رسد که این تیرگی در تصویر معروف منتشر شده از او نیز مشهود است. البته در فیلم ردی از خون بر پیشانی ندا نیز وجود دارد که در این تصویر یعنی همان تصویری که نمایندگان پارلمان اروپا هم آن را به دست گرفته اند، اثری از این رد خون نیست.

اما عجیب ترین صحنه ای که در فیلم توجه افراد مطلع را به خود جلب می کند لحظه ای است که آرش حجازی در تلاش برای بند آوردن خون ندا -طبق قاعده علمی- اقدام به فشار مستقیم روی موضع خونریزی می کند. اما در کمال حیرت از ابتدای اقدام آرش تا پایان فیلم هیچ اثری از خون بر دست های او یا گردن ندا دیده نمی شود. چگونه ممکن است پارگی آئورت صورت بگیرد ولی خروج یا -بقول آقای حجازی- فورانِ خون، از لابلای انگشت ها یا کناره دست هایی که بر موضع خونریزی قرار گرفته اند، مشهود نباشد؟!

این در حالی است که جدای از منظر پزشکی، ابهامات فراوان دیگری در خصوص این ماجرا و مخصوصا نحوه روایت آرش حجازی وجود دارد مثل ماجرای عجیب و پرابهام دستگیری قاتل ندا آقاسلطان پس از این حادثه توسط معترضین و خلع سلاح او و سپس رهاکردن او و … که در مصاحبه با VOA عنوان می شود.

این ماجراسازی ها در حدی بود که حتی داریوش سجادی(اپوزیسیون مقیم آمریکا) نیز در گفت و گو با گویانیوز به آن معترض شد و خطاب به آرش حجازی گفت: « از آرش حجازی شاهد قتل ندا آقاسلطان یا هر کس دیگر که پاسخ دهد، می پرسم: ۴۸ ساعت بعد از حادثه با ویزای آماده در جیب سر از بی بی سی درآوردند و گفتند قاتل ندا را گرفتیم و کارتش را درآوردیم و بسیجی بود و… بنده سوالم این است اقای آرش و کلیه کسانی که خبر را شنیدید. شما می گویید جنبش سبز یک جنبش نایس ِ ملاطفت طلب است بعد هم توانستید یک بسیجی را که یک نفر را در مقابل چشم همه کشته، خلع سلاح کنید و کارت شناسائی اش را هم در اورده اید ایشان هم تمام مدت مثل ماست وایساده و شما را نگاه کرده؟! از کی تا حالا جنبش سبز اینقدر دلاور شده که یک قاتل مسلح را خلع سلاح کند بعد هم ولش کند؟! آیا روی پیشانی بنده و امثال بنده نوشته شده ابله؟!»



:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

سید حسین خمینی کیست؟

سید حسین خمینی در ابتدای انقلاب اسلامی اگرچه بسیار جوان بود اما در عرصه سیاسی فعالیت محسوسی داشت، به‌گونه ای که یکی از طرفداران شناخته شده جریان ابوالحسن بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به شمار می رفت و حتی پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا توسط امام خمینی در خردادماه 1360 و همچنین رای مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت رییس جمهور چند روز بعد از آن، وی نه تنها حاضر به مرزبندی با بنی صدر و جریان منافقین نشد، بلکه بر حمایت خود از جریان مذکور اصرار كرد.

دستور قاطع امام در برخورد با نوه خود

پیرامون برخوردهای امام(ره) با نزدیکان و منسوبین خود نقل‌هاي متعددی وجود دارد اما خاطره ای از ايشان كه به‌طور خاص به سید حسین خمینی باز می گردد، خواندنی است.

روزنامه جمهوري اسلامي در تاريخ دهم شهريور ماه سال 78 در صفحه 13 خود به نقل از سيد حميد روحاني نوشت:

«در سال 59 آقای سید حسین خمینی که نوه امام بود در زمانی که اختلافات بین بنی صدر و شهید رجایی تشدید شده بود آقای سید حسین خمینی می رود در مشهد به نفع بنی صدر سخنرانی می کند. مردم به او حمله می آورند و می خواستند سید حسین خمینی را بزنند و ایشان که مسلح بوده، سلاح کمری داشته، دست به سلاح کمری اش می برد، بچه های کمیته جلوی او را می گیرند می برندش در یک اتاق دیگر. از همانجا مسئولین کمیته تماس می گیرند با دفتر امام. پیغام به امام داده می شود که آقای سید حسین خمینی نوه شما در مشهد از بني صدر دفاع کرده مردم به او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنیم. امام به مرحوم آیت الله اشراقی می فرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تیر بزنند. آقای اشراقی به دفتر می آید و از طریق آقای رحمانی که بعدها نماینده امام در نیروی انتظامی شدند، از طریق ایشان به بچه های کمیته پیغام می دهند. ولی بخش دوم پیام امام را آقای اشراقی نمی دهد و فقط می گوید امام گفته آقای سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود. وقتی ایشان پیش امام بر می گردد امام می پرسد شما دستور من را ابلاغ کردی. ایشان می گوید بله. امام گفت آقای اشراقی کامل ابلاغ کردی؟ آقای اشراقی که نمی توانسته دروغ بگوید می گوید نه من قسمت دومش را نگفتم. امام به آقای اشراقی می فرمایند بر می گردی مجدد تلفن می زنی و هر دو قسمت پیام من را می دهید. سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش زد با تیر او را بزنید.»


نامه تاریخی امام خمینی خطاب به نوه خویش

 

برخورد امام(ره) با سید حسین خمینی تنها به خاطره نقل شده در این زمینه محدود نمی شود. اگرچه پس از وفات حاج آقا سيد مصطفی، سید حسین به عنوان فرزند ایشان نزد امام جایگاه ویژه ای داشت و از محبوبیت خاصی برخوردار بود اما عدم مرزبندی وی با جریان بنی صدر و منافقین موجب شد تا امام راحل(ره) در نامه ای خطاب به او بنویسد:

«پسرم، حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت آنها انسان متوجه می‌شود . من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کوران‌های سیاسی وارد نشوند، من امید دارم که شما با مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی و با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس اماره بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع بشوی»

و در ادامه نیز با تاکید بر عدم ورود سید حسین به بازی های سیاسی به عنوان واجب شرعی تاکید می کنند: «من علاوه بر نصیحت پدری پیر، به شما امر شرعی می‌کنم که در این بازی‌های سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی؛ من به شما امر می‌کنم به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش، به تحصیل علوم اسلامی و انسانی بپرداز.»

(صحيفه نور، جلد 14، صفحه 345)


تداوم مواضع سید ساختارشکنانه سید حسین خمینی

 

پس از این نامه، سید حسین راهی قم می شود و حتی پس از فوت مرحوم حاج احمد خمینی، هدایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار، حرم و بیت امام به سید حسن خمینی فرزند سید احمد آقا و نوه کوچک‌تر امام سپرده می‌شود.

اما طی سال‌های بعد از نامه امام نیز وی هیچ گاه در مسیری که امام به وی امر شرعی نمودند، حرکت نکرد و هر از چندگاهی با اعلام مواضع خود در مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و... مورد استقبال رسانه های بیگانه قرار گرفت و نه تنها هیچ گاه مرزبندی خود با دشمنان انقلاب را مشخص نکرد بلکه صراحتا همسو با جبهه ضدانقلاب به فعالیت های خود ادامه داد که از جمله آن باید به سفر وی به عراق در اوایل اشغال این کشور توسط نیروهای امریکایی اشاره کرد که در آنجا طی گفتگو با روزنامه واشنگتن تایمز، از آمریکا به خاطر فتح عراق قدردانی کرد و گفت: «مردم عراق نیروهای آمریکایی را به چشم آزادی‌بخش می‌نگرند نه اشغالگر، من می‌بینم که روز به روز اوضاع کشور رو به بهبودی می رود؛ من امنیت را احساس می‌کنم و می‌بینم که مردم از اینکه از رنج‌های گذشته خلاصی یافته‌‌اند شادمان هستند.»

وي در بخش دیگری از مصاحبه خود با بیان اینکه مردم ایران باید دخالت نظامی آمریکا را برای آزادی کشور خود بپذیرند افزود: «مردم ایران واقعا به آزادی احتیاج دارند، آزادی واجب‌تر از نان شب مردم است. اما اگر برای ایجاد آزادی راهی جز دخالت آمریکا نیست من فکر می‌کنم که مردم ایران باید آن را قبول کنند، من هم این را قبول می‌کنم زیرا با اعتقادات و ایمان من همخوانی دارد.»

همچنین یکی دیگر از مواضعی که از سوی سید حسین خمینی علیه جمهوری اسلامی ایران شهرت دارد، به تیرماه 84 باز می گردد. زمانی که مجله آمریکایی «ونیتی‌فر» از پیشنهاد سیدحسین خمینی به رضا پهلوی برای اتحاد در برابر جمهوری اسلامی خبر داد و گویا این پیشنهاد از سوی کریستوفر هیچنز خبرنگار این مجله - که به قم سفر کرده بودـ به رضا پهلوی داده شده بود.

به نوشته این مجله، حسین خمینی در منزل خود در قم به خبرنگار آمریکایی می‌گوید که حامی مداخله آمریکا در ایران است و در ادامه تصریح می کند: «خواهان حذف حکومتی است که پدر بزرگش در ایران آن را بنا نهاده است. تنها جهان آزاد به رهبری آمریکاست که می‌تواند دمکراسی را به ایران بیاورد.»

پس از این مصاحبه، به گفته احسان نراقی از افراد نزدیک به خانواده شاه مخلوع، سید حسین در سفر خود به آمریکا با رضا پهلوی دیدار می کند که رادیوهای بیگانه نیز پس از این دیدار اعلام کردند: «در این دیدار رضا پهلوی به وی گفته است كه جد من به ایران خدمت کرد و سید حسین هم در پاسخ گفته است جد من به ایران خیانت کرد.» عبارتی که پس از انتشار آن از سوی سید حسین خمینی هیچ‏گاه مورد تکذیب قرار نگرفت.

در مجموع به نظر می رسد تدقیق در باب مدل رفتار حضرت امام (ره) با نزدیکان و منسوبین خویش همواره می تواند به عنوان الگویی جامع که از بطن سیره عملی بنیانذار کبیر انقلاب نیز استخراج شده است، مورد استفاده قرار گیرد چرا که این موضوع پیش از این مورد تاکید مرحوم حاج سید احمد خمینی نیز قرار گرفته است:

«ما منسوبين حضرت امام (ره) بايد توجه داشته باشيم که فقط به علت نزديکي با ايشان است که با ما مصاحبه مي‌شود و يا به ما احترام مي‌شود ... بايد دقيقاً توجه کنيم که اگر امام نبودند هرگز کسي ما را بدان صورت نمي‌شناخت تا با ما مصاحبه کند. پس من من نکنيم که هيچيم ... بايد توجه کنيم که از انتساب سوءاستفاده نکنيم که خلاف شرع مبين است.»


(نشست مطبوعاتی حاج سید احمد خمینی، 24 فروردین ماه 1360)
 



:: بازدید از این مطلب : 298
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ


برخی از نشانه‌های لیبرالیسم فرهنگی در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی

+
آزادی مطلق است و مثلا کسی حق ندارد زنی را وادار به رعایت حجاب کند، روزنامه خرداد، خرداد ۷۸

اجرای حکم ارتداد با حقوق انسانی منافات دارد، روزنامه صبح امروز، ۸ مهر ۱۳۷۸

اسلام نیز چون مسیحیت در نهاد خود قابلیت عرفی شدن و سکولاریزه شدن را دارد، ماهنامه کیان، ش۴۹، ۱۳۷۸

اعتقاد به عصمت، مدعایی معیوب و مخدوش است، هفته نامه توانا، ۲۳ شهریور ۱۳۷۷، سال دوم، شماره ۲۸

امام خمینی و شهید نواب صفوی خشونت‌گرا، کسروی و حکیم‌زاده اصلاح طلب بوده اند، روزنامه نشاط، اسفند ۷۷

پیامبر و ائمه فقط در برهه‌ای از زمان صلاحیت مرجعیت را داشته‌اند، هفته نامه راه نو، ۳ مرداد ۱۳۷۷، سال اول، ش ۱۲

جامعه ولایی، انحصار‌گر و مستبد است، هفته نامه پیام هاجر، سال هجدهم، ۱۳۷۷، شماره ۲۳

جمهوریت و اسلامیت در تعارض است و جمهوری اسلامی یک جنسیت شترمرغی است، هفته نامه آبان، شهریور ۷۷

دامنه تساهل، امور جنسی و هم‌جنس‌بازی را نیز فرا می‌گیرد، این امور مردود است ولی نباید ممنوع باشد، روزنامه صبح امروز، ۱۲ آبان ۱۳۷۸

دختر و پسر به دوستانی از جنس مخالف احتیاج دارند و جدا کردن آنان از یکدیگر اثرات نامطلوبی بر فرد و جامعه دارد، هفته نامه ایران جوان، خرداد ۷۸

در اسلام هیچ مساله قطعی نداریم، چون منابع احکام هیچ کدام قطعی نیست، روزنامه خرداد، ۱۰ مهر ۱۳۷۸

دوران مدرن، دوران حکومت و رهبری عقل است و دین باید به عرصه خصوصی باز گردد، هفته نامه راه نو، تیر ۷۷

فرهنگ شهادت خشونت آفرین است، روزنامه نشاط، خرداد ۷۸

مجموعه احادیث موجود در حوزه‌های علمیه ایران، حاوی همان مبانی فکری و دیدگاه‌هایی است که طالبان به اجرا درآورده‌اند، روزنامه جامعه، ۷ خرداد ۷۷، سال یکم، شماره ۷۷

نوربخش، محسن: «رابطه اقتصادی با آمریکا به نفع ما است.» صبح امروز، ۱۰ آذر ۷۸

ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است، ماهنامه کیان، بهمن ۷۷

ولایت فقیه یعنی خودکامگی، و توسعه سیاسی نفی خودکامگی است، هفته نامه آبان، سال اول، ۱۳۷۷، شماره ۳۹

ولایت فقیه: یعنی حکومت توتالیتر و ضد مردمی، روزنامه همشهری، سال ششم، ۱۳۷۷، شماره ۱۶۳۸

 



:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ
فتنه از بیست سال پیش شروع شد؛ از وقتی که پاداشهای آنچنانی به بعضی از مدیران و آقازاده ها دادن. لقمه حرام خوار، صحبتای امام حسین علیه السلام هم به گوشش نمی ره و رو در روش می ایسته.

هرکس امروز آبرویی داره، به واسطه اسلام و خون شهداست؛ باید اون را برای دفاع از ولایت و مکتب به میدون بیاره.

زمان ما شباهت های زیادی به دوران امیر المؤمنین داره.

فتنه 4 بعد داره: قاعدین، ناکثین، قاسطین و مارقین


1. قاعدین:

ابو موسی اشعریها، کسایی که ادعای زیاد، عمامه های گنده، محاسن بلند و سابقه طولانی دارن، اما از جهاد و شهادت می ترسن. به امیرالمؤمنین می گفتن: به معاویه چی کار داری؟ امروز هم به ولی فقیه می گن: چی کار به غزه و لبنان و عراق و افغانستان و شیعیان یمن داری؟ به کشور خودمون برسید!

اگر شما می گین خدا لعنت کنه کسایی رو که بعد از پیغمبر از ولایت الهیه امیرالمؤمنین دفاع نکردن، امروز هم ما میگیم: خدا لعنت کنه کسایی رو که امروز از ولایت الهیه ولی فقیه دفاع نمی کنن.


جبهه اول فتنه خیلی هم وجیه هستند، بعضیشون در مشهد منبر دو هزار نفری دارند، ولی در منبرهاشون حتی یک کلمه از امام و شهدا و رهبری نمی گن. بدبخت ها اگر نمی دونن، از پدربزرگشون بپرسن که در زمان رضاخان، روحانی باید از ترس، مخفیانه روضه می خوند، حالا به برکت خون شهدا دو هزار جوان آمده پای منبرشون!

2. ناکثین:

پیمان شکنان. اینها ویژه خوران و ریاست طلبا هستند. می گن حالا که رئیسیم باید ما و بچه هامون امکانات و امتیازات بیشتری بگیریم. اینا هم خیلی موجهند، طلحه و زبیرند.

این قصه طلحه و زبیر که روی منبرها می گن یا دروغه، یا باید امروز مردم ببینن زبیری که "منّا أهل البیت" بود، به واسطه پسرش از ولایت جدا شد.

اینها هم بعد از رحلت امام آمدن و با مقام معظم رهبری بیعت کردن، اما در بیعتشون دنبال منافع خودشون بودن، دنبال جایگاه خودشون بودن؛ غافلند روزی که هیچ اعتباری نداشتن همین ولایت دستشون رو گرفت و بالاشون آورد و در جایگاه های حساس گذاشت تا از این بی آبروتر نشن.


همونطور که ناکثین در خانه پیغمبر رفتند و همسر پپیغمبر رو آوردن، اینها هم می رن افراد دسته سه و چهار بیت امام را می آرن.  21جلد صحیفه امام رو بگردید، یکجا نمی بینین امام فرموده باشه اگر راه رو گم کردید، از طریق بچه های من راه رو پیدا کنید، بلکه می فرماید پشتیبان ولایت فقیه باشید.


بعد از رحلت امام، چند نفر از همین طایفه اومدن پیش حاج احمد آقا، گفتن: مجتهدی، محبوبیت داری، ده سال هم مشاور بزرگترین رهبر سیاسی-مذهبی دنیا بودی. چرا تو ولی فقیه نشی؟ فرمود: پدرم شاه نبود که من ولی عهدش باشم؛ پدرم ولی فقیه بود و امروز هم ولی فقیه منتخب خبرگان و مؤیّد به تأیید امام زمان باید جانشینش باشه.
"إنّا نحن نزّلنا الذّکر و إنّا له لحافظون"، "و من أعرض عن ذکری فإنّ له معیشة ضنکا" امام صادق علیه السلام فرمودند منظور از ذکر، ولایت ما اهل البیت است. ما معتقدیم ولایت فقیه جدای از ولایت اهل بیت و رسول خدا و ولایت حضرت حق نیست.
نترسید از این که بعضی می رن همسر و خواهر و بچه ی شهید رو می آرن، ملاک برای ما خط مشی شهیده. در 55هزار وصیتنامه شهدا که بررسی شده، 70 هزار بار، یعنی در بعضی از اونها دو- سه بار تأکید شده بود که خون ما حفاظت از ولایته.
ما خط شهید را از خانواده شهیدی که در خط ولایت نباشه نمی شناسیم. جعفر کذّاب، پسر امام هادی علیه السلام هم فرزند شهید بود! مهم برای ما خط ولایته.

3. قاسطین:

صفینی ها. قرآن را به جنگ علی علیه السلام بالای نیزه بردن. عده ای سطحی نگر شبهه کردن. در حالی که مالک اشتر تا کشتن معاویه یک قدم دیگه فاصله داشت، به اون گفتن اگه می خوای علی رو زنده ببینی، برگرد. آقایون در دوران اصلاحات، 8 سال قانون اساسی را سر نیزه کردن و به جنگ ولی فقیه رفتن. در حالیکه من دست روی قرآن می ذارم، اینها به یکی از قوانین قانون اساسی هم معتقد نیستن. از سطحی نگری دانش آموزا و دانشجوها استفاده کردن. امروز عمارها لازمه تا ابعاد شبهه رو برای مردم مشخص کنن.

4. مارقین:

خوارج نهروان، پیشانی پینه بسته ها، سابقه دارها، نماز شب خون ها؛ هیچ کس جرأت نمی کرد به اینا نزدیک بشه. امیر المؤمنین فرمود خودم باید چشم فتنه را کور کنم. در نهروان، 4000هزار نفرشون رو به درک واصل کرد. امروز ما از ولی امرمان می خوایم که به پشتیبانی این مردم، به دعای ولی عصر و عنایت حضرت حق، خودش چشم فتنه را کور کنه.



ما نه ترسوییم، نه محافظه کاریم و نه عافیت طلب. ولی منتظر دستور ولیمون هستیم. جلوتر از آقامون حرکت نمی کنیم. "المتقدّم لهم مارق و المتأخّر عنهم زاهق".

از قوه قضاییه قاطعیت می خوایم. وزارت اطلاعات کی می خواد مدارکش را رو کند؟! از صدا و سیما افشاگری می خوایم. از نماینده های ولی فقیه تو استانها تبیین افشاگرانه و صراحت می خوایم. از مراجع تقلید و اساتید حوزه و دانشگاه می خواهیم که اعلام تنفر کنند، هشدار بدن و عاشورایی بودنشون رو اعلان کنن.


ما کوچکترین بهانه ای به دشمن نمی دیم. اونها می خوان از ما بهونه بگیرن، ولی ما این آرزو را با آن ها به گور می فرستیم. ما حتی قراره پیرو صبر امیر المؤمنین باشیم، که برای حفظ اسلام، کتک خوردن همسرش را هم تحمل کرد. ما منتظر دستور امام و ولی امرمون هستیم. ما سراپا گوشیم و سراپا شعور و شوریم.

برگرفته از سخنان، حجت الاسلام ماندگاری

منبع:آلار



:: بازدید از این مطلب : 279
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ
فصل انتظار

اين نوشتار براي جناب آقاي کواکوبيان نوشته شده است که در سخنان خود در برنامه رو به فردا مطالبي را مطرح فرمودند که متاسفانه اين سخن آقاي شريعتمداري را ثابت ميکند که ايشان در روزنامه خويش نيستند و وقت کمي براي مطالعه نظرات ديگران مي گذارند و به همين خاطر سخنان خلاف واقع بيان مي فرمايد.

1- لينک مقاله حسين شريعتمداري در نقد محسن رضايي که آقاي کواکبيان مدعي شد مدير مسئول کيهان در آن به آقاي رضايي اتهام نوشاندن جام زهر به امام خامنه اي زده است. مقاله را بخوانيد و قضاوت کنيد کجاي مقاله کلمه جام زهر آمده است؟ (اينجا)
2- روزنامه مردمسالاري مصاحبه لغو شده رييس جمهور را نقد نکرده است  شريعتمداري دروغ مي گويد.. (اينجا) در ميان مطلب و نقدها نوشته شده -هم چون شب گشته- (عکس)
3-ايرنا ساعت 9 شب 22 خرداد خبر پيروزي دکار احمدي نژاد را اعلام کرد (اينجا) + (عکس)  خبر پيروزي مشاهده مي کنيد؟



:: بازدید از این مطلب : 312
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

شما مى خواهيد به کجا بکشانيد اين کشور را؟ در آغوش امريكا؟ /11 ميليون رأي را تباه كرديد/ شما توبه كن و يك قدم بيا خدا آبروي تو را اعاده مي‌دهد

حوادث 30 خرداد 60 و فتنه ميليشياي سازمان منافقين آن‌قدر به فتنه‌هاي پس از انتخابات شباهت دارد كه بيانات مهم امام خميني در روز اول تيرماه همان سال يعني دو روز پس از 30 خرداد و توصيه‌هاي ايشان به بني‌صدر گويي براي امروز و هشدارهايي براي سران فتنه پس از انتخابات است.

به گزارش رجانيوز، بخش‌هايي از اين سخنراني تاريخي به نقل از صحيفه امام خميني در ادامه آمده است:

"…اين آقايانى که باز رابطه شان را با اسلام قطع نکرده اند، اينها به هوش بيايند و حساب خودشان را از آنهايى که قيام به ضد اسلام کردند جدا کنند، در ملا عام و در راديو و تلويزيون بروند و اين گروه‌هايى که چند روز پيش آنقدر جنايت کردند، محکوم کنند.

...اين اختلافاتى که شما مى خواهيد درست کنيد، و در سخنراني‌هايتان درست مى شود و در نوشته هايتان ايجاد مى شود. اينها به صلاح اسلام، به صلاح کشور، به صلاح ملت، نيست.

شما مى خواهيد به کجا بکشانيد اين کشور را؟ کوشش شما متدينين اين است که اين کشور کجا برود؟ در آغوش امريکا برود؟ در آغوش شوروى برود؟… شما آقايان که از اينها تاييد مى کنيد، طرفدارى از اسلام مى کنيد؟! طرفدارى از کشور اسلامى مى کنيد؟! کارهاى اينها را اسلامى مى دانيد؟! شما کارهاى حکومت اسلامى ما را اسلامى نمى دانيد... دين شما را وادار کرده است که بر خلاف يک دولتى که اينهمه گرفتارى دارد عمل بکنيد و چوب لاى چرخ يک دولتى که دارد براى اين ملت شب و روز زحمت مى کشد بگذاريد؟! اين براى اسلام است؟ يا براى ملت اسلامى است؟! به نفع کشور است؟!...

من بايد بگويم که شماها با اينکه در سياست بزرگ شديد، شم سياسى نداريد. چنانچه آقاى بنی صدر هم شم سياسى نداشت. من الان هم نصيحت مى کنم آقاى بنی صدر را به اينکه نبادا در دام اين گرگ‌هايى که در خارج کشور نشستند و کمين کردند بيفتيد، و اين آبرويى که از دست داديد، بدتر بشود.

من علاقه دارم که تو بيشتر از اين خودت را تباه نکنى. چنانچه توبه کنى و برگردى و علاقه خودت را از اين گروه‌هاى مفسد، فاسد، جنايتکار، سلب کنى، و در يک کنارى بنشينى مشغول تصنيف و تاليف بشوى، صلاح تو است.

...و اين دليل اين بود که شما قدرت سياسى نداريد، بزرگتر دليل اين است که انسان يازده ميليون رأى را تباه کند! اين گذشت و ناگوار گذشت، من نمى خواستم اينطور بشود.



:: بازدید از این مطلب : 308
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

گلستان

راهپیمایی سکوت سبزها !!!

 

وقتی انتخابات تمام شد و جایش را به اغتشاشات داد ..هر روز در خیابانها دود و آتش و ..را مردم مشاهده میکردند ..اما هنوز که هنوزه وقتی با سبزها صحبت میکنم میگویند ما راهپیمایی سکوت کردیم برای گرفتن حق خودمان از دولت دیکتاتور ! میگویم اغتشاشات را چه کسی انجام داد ؟ ادعا میکنند ما نبودیم ..کدوم اغتشاشات ؟!

من از این سبزها سوالی دارم :

اگر عده اي به تحريك سران فتنه و محافل بيگانه به خشونت گرايي،

آشوب آفريني،.....ضرب و شتم مردم عادی در خیابان........ضرب و شتم مامورین نیروی انتظامی

بشهادت رساندن جوانان بسیجی.......قمه كشي، .....حمله به پايگاه بسيج و نيروي انتظامي،

آتش زدن مسجد لولاگر....... آتش زدن اماكن عمومي و اموال ملت، .....تعرض به نواميس مردم،

 قتل عابران  مانند ندا آقا سلطان و خواهر زاده موسوی در خیابانی که اصلا درگیری نبود.!

شعار به نفع اسرائيل، در روز قدس ..نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران ...حمايت از آمريكا، در ۱۳ آبان

پاره كردن عكس حضرت امام(ره) در ۱۶ آذر.......اهانت به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام با آتش زدن خیمه ها و هلهله و شادی و بزن و برقص در روز عاشورا

تغییر شعار جمهوری اسلامی به جمهوری ایرانی......شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه ..

شعار بر علیه رهبری عزیز....ادعای تقلب موسوی و تجاوز کروبی اما بدون حتی یک مدرک ناقابل ...

و دهها مورد از این قبیل ...حال دوستان سبز بفرمایند بگویند نام این کارها چیست ؟ به این میگویند راهپیمایی سکوت ؟...تمام دشمنان انقلاب مانند منافقین و آمریکا و اسرائیل و انگلیس و نهضت آزادی و ..با تمام قوا به حمایت سبزها پرداختند ..چرا ؟.میگویم چرا فکر میکنید حکومت دیکتاتوری هست؟ میگویند نباید جلوی راهیمایی سکوت ! ما را بگیرند !!!! آیا راهپیمایی سکوت با موارد بالا همراه است ؟

یکی به من بگه وظيفه نيروهاي انتظامي چيست؟ آيا بايد دست روي دست بگذارند و در مقابل اين آشوب آفريني ها فقط ناظر بي طرف باشند و براشون دست بزنند و تشویقشان کنند که مزاحم مردم میشوند و خیابانها را به لجن میکشانند ؟؟!  چرا در اين ميان، به آسايش و آرامش مردم و حفظ جان و مال و نواميس آنها فكر نمي كنيد؟! در كجاي دنيا و با كدام عقل سليم و نگاه دموكراتيك و مردم سالارانه به آشوبگران و برهم زنندگان آرامش و آسايش مردم اجازه غائله آفريني مي دهند؟!

میگویند میر حسین مرد ادب و قانونمدار است ..میگویم :  ادعاي مضحك تقلب در انتخابات، دعوت از هواداران براي غائله آفريني و آشوب در خيابان ها، آتش زدن اموال عمومي، حمله به مقر بسيج و پاسگاه پليس، و ..را میگویند قانونمداری ؟  درحالي  كه سران فتنه در تمامي موارد ياد شده از آشوبگران و غائله آفرينان آشكارا حمايت كرده و حتي اهانت كنندگان به حضرت امام حسين عليه السلام را با كمال وقاحت «مردم خداجوي»! ناميده اند! 

 آيا شعار «مرگ بر اصل ولايت فقيه»! اعلام مقابله با جمهوري اسلامي ايران نيست؟ مگر شعار در حمايت از اسرائيل و آمريكا، پاره كردن تصوير مبارك حضرت امام(ره) و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام حسين عليه السلام، اعلام جنگ با اسلام و خدا و پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نيست؟

آخه یکی بیاد به من جواب بده ....اما میدونی چی میگن ؟ میگن کار دولت بوده و میخواستند جنبش سبز را خراب کند !!! من نبودم دستم بود ..تقصیر آستینم بود

واقعا وقاحت و پر رویی هم حدی داره که این جماعت یزیدیان سبز از آن هم گذشتند ....مردم در ۹ دی چشمه ای از قدرت و خشم خودشان را به نمایش گذاشتند ..من نصیحت میکنم از راه گمراهی و ضلالت بر گردید و توبه کنید تا دیر نشده ..من سرنوشت منافقین سرخ را برای منافقین سبز پیش بینی میکنم که سرنوشتی بسیار تلخ و دردناک است ...

لعن علی عدوک یا حسین

خاتمی و کروبی و میر حسین



:: بازدید از این مطلب : 304
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ


پاسخ‌هاي حسين شريعتمداري به شبهاتي مطرح در زمينه تطهير فتنه‌گران

آنچه در اين يادداشت نقد مي شود اگرچه بخش هايي از اظهارات آقاي دكترعلي مطهري در ميزگرد تلويزيوني پنج شنبه شب گذشته را نيز شامل مي شود ولي روي سخن با ايشان نيست- و يا بهتر است گفته شود فقط با ايشان نيست- بلكه نگاه اصلي اين يادداشت به كساني است كه از روي غفلت و ساده انديشي و يا به دليل برخي از آلودگي هاي مالي و سياسي و تعصب هاي كور حزبي و جناحي اصرار دارند ستون پنجم شكست خورده و رسوا شده دشمنان بيروني را بار ديگر و در پوشش فريبكارانه «آشتي ملي»! به صحنه باز گردانند و اين دمل چركين را براي فتنه انگيزي و انتشار عفونت در فرصتي ديگر باقي بگذارند و البته، كساني كه براي آگاه سازي برخي از فريب خوردگان تلاش مي كنند، حساب جداگانه اي دارند و سعي آنان انشاءالله كه مشكور است.
دراين وجيزه به چند نمونه از اصلي ترين ادعاهاي جماعت ياد شده كه اين روزها به «شاه» بيت و ترجيع بند گفتمان آنان تبديل شده است اشاره اي گذرا داريم.
1- مي گويند ماجرا از مناظره تلويزيوني آقايان احمدي نژاد و موسوي شروع شد و ادعا مي كنند اگر احمدي نژاد در آن مناظره نامي از آقاي هاشمي رفسنجاني به ميان نمي آورد، كار به اينجا نمي كشيد! خب! بر فرض كه بپذيريم آقاي احمدي نژاد در آن مناظره به خطا رفته است و نبايد نامي از آقاي رفسنجاني به ميان مي آورد. ولي ادعاي مضحك تقلب در انتخابات، دعوت از هواداران براي غائله آفريني و آشوب در خيابان ها، آتش زدن اموال عمومي، حمله به مقر بسيج و پاسگاه پليس، شعار به نفع اسرائيل، حمايت از آمريكا، پاره كردن عكس حضرت امام(ره) و نهايتاً اهانت به ساحت مقدس امام حسين عليه السلام چه ربطي به مناظره ياد شده دارد؟! اين درحالي است كه سران فتنه در تمامي موارد ياد شده از آشوبگران و غائله آفرينان آشكارا حمايت كرده و حتي اهانت كنندگان به حضرت امام حسين عليه السلام را با كمال وقاحت «مردم خداجوي»! ناميده اند! آيا چنانچه عليه آقاي هاشمي رفسنجاني حرفي زده شود، پاسخ آن، حمايت از اسرائيل و آمريكا و اهانت به امام(ره) و انقلاب و امام حسين(ع) است؟!



:: بازدید از این مطلب : 268
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 18 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ
امام‌خميني: فرزندان انقلابي‌ام؛ بغض‌اتان را در سينه‌ها نگهداريد/ رهبر انقلاب: فرزندان انقلابي‌ام؛ سينه‌ها پر مي‌شود از خشم اما تدبير كنيد

انذار روح‌اللهي رهبر انقلاب اسلامي به جوانان انقلابي و مؤمن در خصوص برخي برخوردهاي اخير يادآور ادبيات امام راحل در فرازهاي پاياني پذيرش قطعنامه بود كه ايشان، خطاب به فرزندان انقلابي خود كرده و آنان را به صبر توصيه كردند. خواستگاه این صبر و آن صبر البته کمی متفاوت است؛ اما یک جنس گویش بر هر دو حکمفرماست.

به گزارش رجانيوز، امام خميني در اين بخش از آن پيام تاريخي خطاب به فرزندان انقلابي خود فرمودند:

«فرزندان انقلابی ام، ای كسانی كه لحظه ای حاضر نیستید كه از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید كه لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم كه به شما سخت می گذرد، ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم كه شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست، مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل كنید كه خدا با صابران است.

بغض و كینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید كه پیروزی از آن شماست و تاكید می كنم كه گمان نكنید كه من در جریان كار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می باشند.

آنها را از این تصمیمی كه گرفته اند شماتت نكنید، كه برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است.»

اما اين انذار روح‌اللهي با ادبياتي مشابه روز گذشته نيز از سوي رهبر انقلاب اسلامي تكرار شد و ايشان ضمن محق دانستن جوانان مؤمن و انقلابي از خشمگين شدن در قبال هتك مقدسات، آنان را به احتياط، تدبير و قاطعيت توصيه كردند و هرگونه برخورد را در حوزه وظيفه مقام‌هاي مسئول دانستند.

اين بخش مهم از بيانات رهبر انقلاب نيز مشابه پيام امام راحل با ادبيات پدرانه "فرزندان انقلابي من" آغاز مي‌شود:

«يك نكته را هم به جوانان عزيز انقلابى، به فرزندان عزيز انقلابى خودم، به فرزندان بسيجى -از زن و مرد- عرض بكنم: جوانان از اطراف و اكناف كشور، از آنچه كه تهتّك بيگانگان از ايمان دينى به گوش‌شان مي‌خورد يا با چشم‌شان مى بينند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بينند روز عاشورا چگونه يك عده اى حرمت عاشورا را هتك مي‌كنند، حرمت امام حسين را هتك مي‌كنند، حرمت عزاداران حسينى را هتك ميكنند، دلهاشان به درد مى آيد، سينه هاشان پر ميشود از خشم؛ البته خوب، طبيعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى مي‌خواهم عرض بكنم جوانهاى عزيز مراقب باشند، مواظب باشند كه هرگونه كار بى رويه اى، كمك به دشمن است. اينجا جوانها تلفن مي‌كنند -ميفهمم من، ميخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه ميكنند، هر روز مى آورند، من نگاه ميكنم- مى بينم همين طور جوانها گله مند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله ميكنند كه چرا فلانى صبر ميكند؟ چرا فلانى ملاحظه ميكند؟ من عرض ميكنم؛ در شرايطى كه دشمن با همه‌ى وجود، با همه ى امكاناتِ خود درصدد طراحى يك فتنه است و ميخواهد يك بازى خطرناكى را شروع كند، بايد مراقبت كرد او را در آن بازى كمك نكرد. خيلى بايد با احتياط و تدبير و در وقت خودش با قاطعيت وارد شد.

دستگاه هاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هيچگونه تخطى از قانون، بايستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگيرد؛ اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظيفه ى قانونى و مسئوليت قانونى ندارند، قضايا را خراب ميكند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لايجرمنّكم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى».(1) بله، يك عده اى دشمنى ميكنند، يك عده اى خباثت به خرج ميدهند، يك عده اى از خباثت كنندگان پشتيبانى ميكنند - اينها هست - اما بايد مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون هضم، انسان وارد برخى از قضايا بشود، بى گناهانى كه از آنها بيزار هم هستند، لگدمال ميشوند؛ اين نبايد اتفاق بيفتد. من برحذر ميدارم جوانهاى عزيز را، فرزندان عزيز انقلابىِ خودم را از اينكه يك حركتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چيز بر روال قانون.

مسئولين كشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مى بينند؛ مى بينند مردم در چه جهتى دارند حركت ميكنند. حجت بر همه تمام شده است. حركت عظيم روز چهارشنبه ى نهم دى ماه حجت را بر همه تمام كرد. مسئولين قوه‌ى مجريه، مسئولين قوه‌ى مقننه، مسئولين قوه‌ى قضائيه، دستگاه هاى گوناگون، همه ميدانند كه مردم در صحنه اند و چه ميخواهند. دستگاه ها بايد وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنيت و اينها، هم وظائفشان در زمينه ى اداره ى كشور. مسائل كشور كه فقط مسائل مربوط به اغتشاشگران نيست؛ كشور مسائل اقتصادى دارد، مسائل علمى دارد، مسائل سياسى دارد، مسائل بين المللى دارد، مسائل امنيتى دارد؛ صدها مسئله‌ى مهم پيش روى مسئولان كشور هست؛ بايد اينها را انجام بدهند؛ بايد كشور را مديريت كنند؛ بايد كشور را جلو ببرند. دشمن ميخواهد با اين حوادث، چرخهاى كشور از كار بيفتد؛ نبايد به دشمن كمك كرد. دشمن ميخواهد با اينگونه حوادث، چرخ پيشرفت اقتصادى متوقف بشود؛ دشمن ميخواهد چرخ پيشرفت علمى كه بحمداللَّه دور برداشته است و حركت علمى خوبى آغاز شده و رو به رشد هم هست، متوقف بشود؛ دشمن ميخواهد حضور سياسى قدرتمندانه‌ى جمهورى اسلامى در عرصه هاى بين المللى را كه امروز از گذشته بسيار بارزتر و پرجلوه تر است، مخدوش كند، خراب كند با اين مسائل اينجورى؛ نبايد به دشمن كمك كرد. بنابراين مسئولان بايد كارهاى خود را در زمينه هاى اقتصادى، در زمينه هاى علمى، در زمينه هاى سياسى، در زمينه هاى اجتماعى، در همه ى زمينه هايى كه مسئوليتى دارند، وظيفه اى دارند، با قدرت، با قوّت و با دقت انجام بدهند. همكارى هاى با دولت و مسئولين كشور هم بايد ادامه پيدا كند. مردم هم كه حضور خودشان را در صحنه نشان داده اند.»

شرایط آن روز البته با امروز کمی متفاوت است. اگر آن روز امام ناگذیر قطعنامه را پذیرفت و انقلابیون را به صبر دعوت کرد؛ امروز اما رهبر انقلاب از صبری سخن می گوید که در چند قدمی مواجهه با سران فتنه تعریف می شود. آن صبر، صبری از جنس صبر مالک در صفین بود و این صبر از جنس صبر عاشورایی است. مالک باید برمی گشت و برگشت و با آنکه از درون می سوخت، صبر کرد. اما تاسوعا به عاشورا کشید نه برای اینکه مالک برگردد و دستانش در جنگ بسته باشد؛ بلکه برای اینکه حجت بر همه تمام شود و بهانه ای در میان نماند. برای آنکه فرصت بازگشت به همه داده شده باشد.



:: بازدید از این مطلب : 302
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 18 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

 اصلاحات در اصلاحات نیاز است !

 در طی سالیان اصلاحات کشور دائما درگیر با انواع توطئه ها ، تخطئه ها و کارهای سیاسی بوده و تنها کاری که نشده خدمت به مردم و رفع نمودن مشکلات اقتصادی کشور بوده .
اینهایی که در زیر خواهید دید مشتی از خروارها مشکلاتی بوده که توسط حضرات ایجاد شده است و نمی دانم چرا بعضی آلزایمر گرفته اند و بعضی با چه رویی و چه جسارتی حرفهایی را به زبان می رانند.

 

 

-  دوستان ابتدا باید توجه کنند که اگر هاشمی و خلف او سنگ اول سازندگی را بر معیار های عقلایی می گذاشتند نه حزب بازی ، وضعیت ما نه این گونه نبود و دیوار از پیش کج بنا شده نیاز به مرمت نداشت .

- درگیری های فراوان و زد و خورد ها در پارک ها و دانشگاه ها .

- حادثه کوی دانشگاه و افتضاحات بعدی آن . میلی به باز کردن پرونده مشتی اراذل ندارم ولی هنوز در مورد بی سیم های وزارت کشور خاتمی  که در دست کودتاچیان بود به مردم توضیح داده نشده است و اگر نبود تدابیر رهبری و هوشیاری مردم ،کشور ما به سرنوشت  گرجستان دچار شده بود...

- قتل های زنجیره ای که حادثه ای کم نظیر از تمامی جهات علی الخصوص نحوه برخورد با عاملین و بی آبرو کردن نظام و دستگاه اطلاعاتی کشور توسط خود مسئولین بود .

- درگیری های شورای شهر تهران .

- ماجرای مشکوک و تامل برانگیز ترور حجاریان .

- هجمه بی وقفه به اسلام ، ائمه اطهار ، امام خمینی ، رهبری ، شهدا ،سپاه ، شورای نگهبان و... .

- تخریب باورهای دینی و اعتقادی با شدیدترین بمباران تبلیغاتی با پول بیت المال و از جیب خودمان .

- ماجراهای غم انگیز مجلس ششم که تنها کاری که نکردند توجه به مردم بود .

- تحصن نمایندگان مجلس ششم که نقش اپوزوسیون در داخل را به خوبی ایفا نمودند .

- سرقت اسناد بکلی سری مملکت به راحتی و با حمایت دولت (فیلم قتل های زنجیره ای ، نامه سعید امامی در خصوص مطبوعات و...) و در اختیار دشمنان قرار دادن آنها برای بهره برداری تبلیغاتی .

- لو دادن تصمیمات شورای عالی امنیت ملی به نحوی که رادیوهای بیگانه شاید یک ساعت بعد از آنها اطلاع داشتند .

- استعفا و تهدید به استعفاء اکثر فرمانداران و استانداران در رابطه با تحصن نمایندگان .

- نامه نگاری به رهبری برای خوردن جام زهر(قبل از حمله آمریکا به عراق) .

- تشبیه محرومان به لشگر قابلمه به دست ها

- نامه خیلی محرمانه خاتمی به بوش که ما دست از حمایت لبنان و حماس و فلسطین و بی خیال شدن اترژی هسته ای به این شرط که به ما حمله نکنند . نامه دولت خاتمی به بوش در زمان حاکمیت دولت اصلاحات مخفی ماند ولی درسال 85 افشا شد. اخیراً هم باز ازسوی مشاور عالی بوش پدر و پسر تأیید شد، این نامه این قدر ذلیلانه و منفعلانه است که آدم را به یاد مواضع حکومت پهلوی و شاه سلطان حسین می اندازد! به بوش بگوییم که ما حاضریم حزب الله لبنان را خلع سلاح کنیم، آقای صادق خرازی سفیر سابق ایران در پاریس، عامل ارسال نامه ننگین 2003 به آمریکا ، روزنامه "وطن امروز" سندش را نیز درج کرد. گفتند ما که رفتیم این نامه را به بوش دادیم، بوش گفت چه کسی جرأت کرده چنین نامه گستاخانه‏ای را بنویسد؟ حزب الله لبنان را خلع سلاح کنیم، از حمایت فلسطین دست برداریم، در بحث عراق همکاری کنیم، هسته‏ای را هم هرچه شفاف تر کنیم تا ما را از لیست شرارت خارج کنند!

 - سفر رییس جمهور سابق به صورت سری به کنفرانس گروه بیلدربرگ(فراماسونری-صهیونیستی) در سال 1999و ارائه تز گفتگوی تمدنها و تصویب آن یک سال بعد 2000در سازمان ملل و نامگذاری سال 2001به این نام و در پی آن ارائه تز جنگ تمدن ها توسط ساموئل هانتینگتون در آمریکا .

- دست دادن رئیس جمهور سابق با زنان در ایتالیا که ابتدا تکذیب بعدا توجیه شد و سکوت مرگبار همه در خصوص بدیهی ترین چیز(حرام بودن) حتی علما و بی آبرو کردن شیعیان در بین مسلمین - شخصی که خود رو فرزند زهرا می داند و پاک بی عیب ؛ چگونه با زنان اجنبی دست میدهد ؛ آیا فرزند زهرا و علی این گونه است؟

- رییس جمهور سابق فرمودند: عطای قدرت را به لقایش بخشیدم ، نمیدانم چه شده دوباره هوس رییس جمهور شدن به سرشان زده است !

- خدمت به آمریکا و دشمنان نظام به خاطر نفوذ دادن سکولاریسیم در بدنه جامعه و دولت .

- سید بزرگوار! تو سید آنهایی هستی که امام حسین (ع) را خشونت طلب خواندند وگرنه ملت آنقدر هم ساده نیستند که سه سال پیش را فراموش کنند .

- طرح شعار زنده باد مخالف من (فقط شعار نه عمل) و دفاع از آزادي بيان (البته به اين بهانه توهين هاي بزرگي در اين زمينه به مقدسات صورت گرفت كه خاتمي براي رفع آنها اقدام موثري نكرد) بزرگترين اقدامات چشمگير دولت اصلاحات بود كه در كنار همين ها افتضاحات شديدي رخ داد كه خاتمي نسبت به آنها كم توجهي مي كرد .

- اخیراً هم آقای خاتمی وقتی از آمدن یا نیامدنش سخن گفت، تأکید کرد که اگر بیاید، حتماً باید اصلاحات را تعریف کند. خب چیزی که بزرگان و سردمداران آن هنوز در تعریفش به یک معنای مشترک نرسیده اند، چه طور مدعی هستند که مردم دنبال آن بودند و امروز هم تشنه آن هستند؟!

- آقای ابطحی گفتند که اصلاحات یک "نه" بود به جریان حاکم، خب سئوال این است که جریان حاکم قبل از دوم خرداد چه کسانی بودند، دولت سازندگی و کارگزاران الآن در کدام جبهه هستند؟ اکثر وزرای آقای خاتمی از چه طیفی و کسانی بودند؟ همین الآن هم آقای هاشمی معتقد است که متولی دوم خرداد ایشان بوده. پس این "نه" در دوم خرداد به چه بوده، به چه کسی بوده؟

- در روزنامه های اصلاح طلب مردم را دلفین نامیدند که بالا و پایین می پرند!

- در یکی از گزارش های سازمان بازرسی کل کشور آمده است که در زمان ریاست جمهوری خاتمی "چندین" میلیارد دلار برداشت اضافه از حساب ذخیره ارزی شده و آن هم "بدون اجازه مجلس" بوده است. این در حالی است که در دوره اخیر بیشترین برداشت از این حساب با "اجازه مجلس" بوده است. یعنی مواردی جزیی داریم که با تفسیر هزینه ای برداشت شده و آنهم با ذهنیتی که جزء اختیاراتش بوده اتفاق افتاده است، البته عدد بزرگی نبوده است.

- در دوران اصلاحات وقتی حرف از وضعیت اقتصادی میشد،مسئولین دولتی از تمام ترفندها برای منحرف کردن اذهان عمومی از این موضوع استفاده میکردند.حتی یکی از مسئولین بی شرمی را به جایی رساند که بصورت علنی به شعور اجتماعی مردم توهین کرد وگفت:"اگر ما مرگ موش هم بدهیم،مردم برای گرفتن آن صف می بندند." حال همینان دم از مشکلات اقتصادی دولت نهم میزنند. از طرفی همه ی ما کم و بیش از پروسه های تدوین شده در دوران اصلاحات برای براندازی نرم نظام مقدس جمهوری اسلامی خبر داریم و امروز چهره ی جدیدی از امثال آقای خاتمی می بینیم که خود را پیرو مکتب خمینی کبیر(ره)میدانند. اینها همان مصداق شاه سلطان حسین ها هستند که مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان به ما از سردمداری آنان هشدار دادند.

- متاسفانه ویژگی شخصیتی آقای خاتمی به شکلی است که همه را دور خودش جمع می کند و زمینه اعتماد دشمن را فراهم می کند.

- مگر ما یادمان رفته که همین اصلاح طلبان محترم مثل سازمان مجاهدین بیانیه دادند در حمایت از طالبان!

- چرا بوش از اصلاح طلبان حمایت می کند؟ چرا بسیاری از آنها اعلام برائت نمی کنند از مواضعی که بوش و مثل بوش روی آن سرمایه گذاری کرده اند!

- خاتمی رییس جمهوری است که با افتخار علت پف آلود بودن چشمش و تاخیر در جلسه هیات دولت رو نگاه کردن فوتبال تا پاسی از شب می دونه ! (مراجعه به سایت ابطحی) .

- خاتمی کسی است که عملا نابودی دین در برابر آزادی را خواستار است (سخنان خاتمی در دانشگاه) .

- طرح طرد ولایت فقیه در زمان خاتمی مطرح شد. البته که طرفدارانش باید عکس امام رو پاره کنند (در دانشگاه تهران). مگر عکس رهبر عزیز رو آتش نزدند. مگر شهید و شهادت را به مسخره نگرفتند و کسی که امام آن را رهبر خود دانسته بود به کودکی دیوانه که عقل نداشته و جو گیر شده توصیف نکردند .

- تورم زمان خاتمی به گفته بانک مرکزی بیست و پنج درصد بوده .

- مبلغ 50000000000 دلار برداشت از صندوق ذخیره ارزی طی سالهای ریاست جمهوری خاتمی جارو کردن حساب ذخیره ارزی نیست؟

- کسانی که با دیدن چند صد نفر انسان که نصف انها هم مخالف هستند و در ضمن گزینش شده اند آنچنان خوشحال می شود که انگار تمام ایران انجا جمع است و در عین حال حضور چند صد هزار نفری مردم در استقبال از رییس جمهور را نمی بینید! انسانی که خوابست را می شود بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده هرگز.

- بمردم فشار اقتصادی و تحریم و کم پولی و سختی های موجود را تحمل می کنند اما خود فروشی و تر سویی و ذلت و دروغ گویی آشکار و از همه مهمتر توهین به امام امت و شهدا و دین و اسلام رو هرگز تحمل نمی کنند . و خوب می توانند فرق نوکر شجاع و کاری و شاه سلطان حسین های ترسو را از هم تشخیص دهند.

- خاتمی حرف زد و عمل کرد. بله درست است به حرف خود راجع به بی بند وباری های سیاسی و فرهنگی خیلی خوب عمل کرد همان چیزی که موافقان خاتمی دنبال آن بودند و هستند. اما آنها غافلند که: هر که با آل علی در افتاد ور افتاد.

- در دولت آقای خاتمی هر نه روز يک بحران بود (نقل از خود آقاي خاتمي) .

- دوستان خوب به یاد دارند که دولت خاتمی آنی نبود که انتظار داشتند بلکه شد آنچه که نباید می شد و تبدیل به دولتی شد بدتر از دولت سازندگی. دیگر آیا کسی پیدا می شود که بر گوشه گوشه دولت خاتمی نقد نداشته باشد؟ از کدام نقطه قوت دولت خاتمی حرف می زنید که اینگونه آزموده ایی را دوباره فرصت امتحان می دهید؟ جای تاسف و درد است برای کسانی که یا ندانسته دم از طرفداری خاتمی می زنند یا آگاهانه منتظر دوباره رسیدن خاتمی به دولت برای رهایی از قید های انسانی و اسلامی هستند.

- برای شما چه مهم است؟ دست برداشتن از امام و رهبری و شهدا و انقلاب و حمایت از مظلومین و به قدرت رسیدن سکولارهای روشنفکر؟ اگر در پی این هستید باید قاطعانه به محمد خاتمی رای دهید و اگر در پی حفظ ارزشهایمان هستید و برایتان شکم گرسنه کشاورز بیچاره مهم است پس حرفی از خاتمی نیاورید که وقتی کشاورز بدبخت ما شبش به سختی به صبح می رسید جناب خاتمی در برن سوییس مشغول شعر و فلسفه بود و تحقیر ملت بزرگی به نام ایران.

- دوستان اگر امام و رهبری ودین قبول ندارید، وصیت نامه کوروش کبیر را به شما پیشنهاد می کنم که بدانید آیا خاتمی با همه دین گریزیش آیا به گفته های کوروش توجهی کرده است که ملت را در سال 2003 به اجنبی های از خدا بی خبر نفروشد؟

- این بزرگوار جانش را نتوانست برای انقلاب (بدلیل ماموریت در آلمان) و در جنگ تحمیلی(اونم حتما دلیل دیگری داشته که اون دلیل هشت سال طول کشیده!) فدا کنه حالا بعد از سی سال بعد از انقلاب و دو دوره ریاست جمهوری می خواد این کار را انجام بده !

- دانشجویانی که با هزینه ملت مشغول به تحصیل دردانشگاه شده اند و به ملت، مسئولین و تاریخ کشور اهانت می کنند معمولا افراد بسیار بی اطلاع و هیجان زده ای هستند که تفکر سیاسی را با غوغا اشتباه گرفته اند و نمی دانند که با پاسخ دادن به تعدادی سئوال چهار جوابه و ورود به دانشگاه هیچکس ناگهان مصلح اجتماعی یا انقلابی تمام عیار نمی شود. این کارها از مسیر مطالعه، علم و وطن دوستی می گذرد و دلیل من اینست که از این افراد پس از فارغ التحصیلی جز خود به چیز دیگری می اندیشند(بجز تعداد بسیار اندک) و در پاسخ به گذشته پر حرارت خود با خنده می گویند "جوانی است و هزار اشتباه" دانشگاه باید مرز بین اعتقاد و اقدام ضد ملی را برای دانشجویان روشن کند. شما می بینید در غرب دانشگاه ها جای تصفیه حساب سیاسیون بدست دانشجویان نیست و کسی از این سلاح استفاده نمی کند چرا که دانشجو بجز حوانی و هیجان زمینه کار اجتماعی ندارد و هر گونه کارکشیدن از او سوءاستفاده تلقی می شود .دانشجو در حین تحصیل با بالا بردن سواد علمی، اجتماعی و سیاسی و در حین ورود به جامعه آماده کار از جمله کار سیاسی می شود تا مسئولیت کامل کار خود را بعهده داشته باشد نه اینکه شبه کودتای هجده تیر را تاجزاده و موسوی لاری و کوهی و سلیمانی و عباد و حجاریان و دارو دسته اطلاعاتی های اسبق با راهگشایی موسوی خویینی های رادیکال پیشین و توبه کرده بعدی طراحی کنند و بدست دانشجوی هیجان زده اجرا کنند و وقتی کودتا شکست خورد کنار بکشند تا دانشجو گرفتار شود و بعد برای دانشجوی گرفتار اشک تمساح بریزند.

- آقایان اصلاح طلب ! بالاخره ولی فقیه را قبول دارید یا ندارید؟ اگر قبول دارید، موضع ایشان نسبت به دولت نهم روشن است ؛ اگرقبول ندارید، پس حرف امام را هم قبول ندارید که می فرمایند پشتیبان ولی فقیه باشید. تکلیف خودتان را روشن کنید !

- آقای خاتمی هم در سال اولی که رئیس جمهور شدند، مسئله آقای کرباسچی که به وجود آمد، آقای کرباسچی متهم به اختلاس از شهرداری بود، قانون می گوید اگر کسی بیش از ده هزارتومان متهم به اختلاس شود، باید توبیخش کنند. ایشان نامه نوشتند که مقام معظم رهبری شما دستور بفرمایید، آزادش کنند.

-  بیست و هشت نفر از جمله، محمد خاتمی، عطاء الله مهاجرانی، موسوی خوئینی ها، سید عبدالواحد موسوی لاری، اسدالله بیات و لطیف صفری امضا کنندگان آن هستند که از دستگاه قضایی که چهل روزنامه و نشریه را در آن زمان بستند، تشکر و حمایت کرده اند. امضای ایشان پای این نامه است.

- در دولت آقای خاتمی، رجانیوز سی و پنج نفر اسم داد، یکی آقای مرتضی حاجی که مدارک دکترای تقلبی از دانشگاه هاوایی داشتند که اسناد آن را منتشر کرد. و وزارت علوم با فشار کیهان مجبور به ابطال مدارک شد.

- استانلی روم معاون امنیت ملی امریکا در سال1380 : «آنچه تا کنون همه تحرکات ما را برای براندازی جمهوری اسلامی با ناکامی مواجه کرده، اعتقاد مردم ایران به ولایت فقیه است. ولایت فقیه و میزان برد احکام آن برای ما و گنجینه های اطلاعاتی ما ناشناخته مانده! ما ناامید نیستیم، خوشبختانه احزاب و آدم های تازه نفسی در ایران در یک حرکت جمعی با ظرافت این خار را از چشم ما بیرون می کشند.»

- کساني که در دوره اصلاحات مي گفتند انديشه امام به موزه سپرده شده است،‌ خود به موزه تاريخ رفته اند و امروز دست و پا می زنند تا از موزه تاریخ خود را رها کنند. اندیشه امام امروز در بلندترين تريبون سیاسی دنیا یعنی سازمان ملل توسط رئيس جمهورمان تبيين مي شود .

- آقای خاتمی در جواب به دانشجویان معترض گفت : "می دهم، بیرونت کنند، آدم باشید!" در صورتی که همین برخورد، بلکه بدتر از آن با آقای احمدی نژاد شد ولی گفت من تحمل می کنم .

- شعار آزادی دادن، یک چیز است و عمل کردن به آن یک چیز دیگر است، خوب است اگر انسان شعار آزادی می دهد، از طرف دیگر برای مردم حرمت قائل باشد، از یک طرف می گفتند مردم، سالار هستند و از طرف دیگر می گفتند این ها لشکر قابلمه به دست هستند، اینها باید مرگ موش بخورند، وقتی مردم خرم آباد که مقابل سروش ایستادند، گفتند که نمی گذاریم که بیاید، سروش به آنها لقب آدمخوار داد!

- چرا بايد در زمان دولت آقاي خاتمي، هواپيمای چهل ميليارد توماني از سلطان برونئي خريداري و بیست ميليارد تومان هم صرف تشريفات آن شود؟ این سمت و سوی امام و خط امام بود؟! یا رئیس جمهوری که الآن خیلی ساده با مردم برخورد می کند و سر یک سفره با آنها می نشیند؟

- شش ميليارد دلار پولي را که به گفته آقاي انبارلويي که در زمان خاتمي به خزانه برنگشت ، چه شد ؟

- رفسنجان کاخ و فرودگاه ساختند و در اردکان بسياري ازامکانات را فراهم آورده اند، در حالي که در جيرفت و عنبرآباد مردم در کپر زندگي مي کردند؟!

- در قم چند تا طلبه را به خاطر چند تا سؤال به دویصد ضربه شلاق و دو سال زندان و... محکوم شدند.

- امام آقای منتظری را که در جایگاه قائم مقام رهبری قرار گرفته بود، عزل کرد و گفت این شیخ ساده لوح کمر مرا شکست ؛ ولی آقای محمدرضا خاتمی در دوره اصلاحات پایش را بوسید! که عکسش هم منتشر شده.

- آقای مهاجرانی که شخص رهبری فرمودند، من از ایشان راضی نیستم، چون همه سیاست هایش چه در فیلم و کتاب و موسیقی و... غالباً بر ضد اسلام بود، در حالی که مقام معظم رهبری فرمودند من از ایشان راضی نیستم، آقای خاتمی گفتند که اگر مهاجرانی استعفا دهد، من هم با وی استعفا می دهم. برخی از همان مراجع در این رابطه در تحصن شرکت کردند و ایشان به آن مراجع بی اعتنایی کرد.

- مراجع به مجلس ششم نامه نوشتند و گفتند آقای کروبی! این "کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان" تنها اصل اولش با نود حکم شرعی مخالف است، ولی مجلس ششم باز هم اعتنا نکرد و آن را تصویب کرد!

- کنفرانس برلین هنوز یادمان نرفت!

- کمرنگ کردن ارزش های انقلاب و هجمه به دستاورد های آن

- آقاي خاتمي 16 آذر 83 وقتي از سوي برخي عناصر تندرو در دانشگاه تهران مورد بي احترامي قرار گرفت، في المجلس فرياد برآورد كه «از درون اردوگاه اصلاحات صداي دشمن به گوش مي رسد» اما پس از 4 سال اكنون در ديدار جمعي از دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي مي گويد «بهترين و يكي از لذت بخش ترين لحظه هاي زندگي من روز 16 آذر 83 بود كه تعدادي دانشجو اعتراض كردند و سخنان تند به زبان آوردند». سخن بر سر تحمل مخالف- در عين مرز داشتن با او- نيست بلكه بر سر اين است كه آن روز صداي دشمن پس از 7 سال معركه گرداني عوامل آن و صرفاً به خاطر تند شدن به شخص آقاي خاتمي شنيده و هشدار داده شد و امروز از همان «صداي نفوذ دشمن در اردوگاه اصلاحات» به عنوان لذت بخش ترين لحظه ها ياد مي شود و اينك تحريك كنندگان و سامان دهندگان اصلي افراطي گري مورد نظر آقاي خاتمي در جبهه اصلاحات، جزو ستاد اوليه اي شده اند كه قرار است ديگران را به راه آورد. وگرنه چند تا جوان ساده دل اغوا شده كه به خودي خود شأنيت و اهميتي ندارند.

- سهم خواهي و گروكشي يكي از بيماري هايي بود كه دولت خاتمي را از پاي درآورد. اكنون با گرد هم آمدن اكثريت قريب به اتفاق مؤتلفان سابق، بايد اين پرسش را پاسخ گفت كه سابقه داران سهم خواهي، آيا توبه كرده اند و براي رضاي خدا و خلق آستين بالا زده اند؟ آيا قرار است كشور به 12 سال قبل بازگردد و درجا زدن و عقبگرد را از نو شروع كند؟

- عدم مرزبندي با جريان هايي نظير گروهك نهضت آزادي .

- آقای هاشمی! پذيرفتن فساد مالي در پروژه‌هاي عظيم را جهت تسهيل روند اجرايي آن پروژه به عنوان يك راهكار مديريتي، رسمي دانستيد؟ آنجا شما بيان داشتيد:" وقتي كه ما يك سدي را مي‌سازيم و مثلا 10 ميليارد خرج مي‌كنيم ممكن است از قبل آن 500 ميليون هم اختلاس شود اما اين سد براي كشور مي‌ماند و هيچ كس نمي‌تواند از اين سد اختلاس و دزدي كند". حال آيا اين مولاي شما اميرالمومنين(ع) نبود كه به سبب اختلاسي در بيت‌المال مسلمين توسط كارگزار خود ابن هرمه مسئول نظارت مالي بر بازار اهواز وي را به شدت مجازات كرد؟ آيا اين سخن كارفرماي شما(ع) نبود كه فرمود:"هنگامي كه نامه مرا خواندي ابن‌هرمه را ... بركنار كرده و به مردم معرفي كن! به زندانش افكن! آبرويش را بريز! به همه بخش‌هاي تابع اهواز بنويس كه من چنين عقوبتي براي او معين كردم. مبادا در مجازات او غفلت و كوتاهي كني كه نزد خدا خوار مي‌شوي و من به زشت­ترين صورت ممكن بركنار خواهم كرد. ... شب‌ها زندانيان را براي هواخوري به فضاي باز بياور جز ابن هرمه!"

- دور بودن هاشمی رفسنجانی از فضاي دانشگاه بر كسي پوشيده نيست. عدم دسترسي دانشجويان به ایشان موجب گشته تا شبهات و مطالبات آنها از او  بي‌پاسخ بماند. نشاط فضاي دانشجويي ايجاب مي‌كند كه مطالبه‌اش تند و تيز باشد و سوالش پركنايه، آيا تفاوتي ميان هاشمي رفسنجاني و ساير خدمت‌گزاران نظام اسلامي وجود دارد كه سايرين در چنين فضاهايي نيز شركت كرده و پاسخ­گو هستند ولي هاشمی همواره از حضور در چنين شرايطي اجتناب مي‌كند؟

- آقای هاشمی چرا در دوران رياست جمهوري خود همواره شرايط كشور را در بهترين وضع ممكن مي‌دانستيد و امروزه تحليلتان از اوضاع كشور به گونه‌اي است كه آن را بحراني مي‌ناميد. حال آنكه مقايسه‌اي ساده بين شرايط كنوني كشور و آن دوره به خوبي مشخص مي‌كند.

- آقای خاتمی در نطقی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هشتم کلمه"مولاه" در " من کنت مولاه فعلی مولاه " را به معنی دوست گرفت تا از آرای اهل سنت بهره مند گردد.

- چرا بايد حزب كارگزاران كه در فضاي سياسي كشور به واسطه وابستگي‌اش به هاشمی شناخته مي‌شود، امروز به اذعان بزرگان آن حزب كه غالبا صاحب منصبان دولت شما نيز بوده‌اند به عنوان حزبي ليبرال معرفي شود. مگر امام امت(ره) نبود كه فرمود: "نگذاريد انقلاب به دست ليبرال‌ها بيفتد".

- چرا نسبت خود را با عدالت و توسعه عدالت‌محور تبيين نمي‌كند؟ چرا آقاي هاشمي نسبت خود را به طور شفاف با ليبرال دموكرات‌ها، مفسدين اقتصادي و يا حداقل با كسي كه از نظر دستگاه قضايي جمهوري اسلامي اتهام اقدام وي عليه امنيت ملي كشور به اثبات رسيده است مشخص نمي‌كند؟

- روز جمعه- 11 بهمن ماه 87 - آقای سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور سابق طی سخنانی به مقایسه دوران اصلاحات و دوران کنونی پرداخته و گفت؛ «امروز وقتی دوران گذشته را با دوران کنونی مقایسه می کنیم از یک سو احساس سرافرازی می کنیم و از سوی دیگر دلمان برای کشور می سوزد»! ایشان درباره یکی از دستاوردهای دولت اصلاحات که باعث سرافرازی وی بوده است گفت «در گذشته کاری شد که همه دنیا گفتند منافقین تروریست هستند اما امروز چه کرده ایم و چه شده است که نام آنها از لیست تروریست درآمده است؟ جناب آقای خاتمی به خاطر دارید که حضرتعالی از ارائه طرح گفت وگوی تمدن ها به سازمان ملل با چه افتخاری یاد می کردید و آن را زمینه ساز صلح جهانی می دانستید؟ ولی در همان سال آمریکا و متحدانش به افغانستان حمله کردند و بعد به عراق و از ایران با عنوان «محور شرارت» یاد کردند! خب! جناب خاتمی آیا مطابق فرمول خودتان نمی خواهید به این سؤال پاسخ بدهید «چه کرده بودید و چه شده بود» که ایران را محور شرارت نامیدند؟ اتهام «محور شرارت» که میلیاردها برابر از خارج کردن منافقین بدبخت فلک زده از لیست تروریست ها اهانت آمیزتر است. نیست؟ راستی آقای خاتمی اگر فرمول خودتان را قبول دارید باید از شما پرسید چرا در قتل عام مردم مظلوم عراق شرکت فرمودید؟! حتماً می فرمائید حمله به عراق کار آمریکا بود، نه دولت اصلاحات، خب! پس چرا خارج کردن منافقین از لیست گروه های تروریستی را به عملکرد دولت نهم نسبت می دهید؟! جل الخالق!!

- جدیدترین آمار فاش کرد که 2350 شبهه عليه دين و انقلاب در دوران اصلاحات توسط دوم خردادي‌ها تولید شد. رئيس‌جمهور طبق سوگندي که مي‌خورد بايد پاسدار دين و انقلاب باشد؛ لذا نمي‌تواند در برابر مخالفان دين و نظام ساکت باشد. اما متاسفانه شاهدیم هنوز آقای خاتمی مرزبندی مشخصی با دشمنان اسلام و منافقین ندارد.

- آقای محمود كاشاني عضو هيات مديره كانون وكلاي استان تهران که خود مخالف دولت نهم محسوب میشود در حاشيه ميزگردي كه با حضور عباس سليمي نمين در همايش درآمدي بر كارنامه نظام جمهوري اسلامي ايران برگزار شد در جمع خبرنگاران گفت:  بیشترین تخلف از قانون اساسي در دوره خاتمي صورت گرفت. اين درحالي است كه من بارها از وي براي مناظره دعوت كرده ام كه وي پاسخ منفي داده است لذا دولتي كه حساب پس نميدهد را نبايد به عنوان دولتي مردم‌سالار ياد كرد.

- آيا تأسيس بنياد باران و برآورد حقوق مادام‌العمر براي ياران و اعوان سابق آقای خاتمی در جهت عدالت اجتماعي مي‌باشد؟

- در حالي رسانه‌هاي مخالف دولت بر شايعاتي همچون اخراج و بازنشستگي اساتيد تاکيد دارند که در دوران خاتمی بيش از 200 تن از اساتيد مذهبي دانشگاههاي کشور از جمله بسياري اساتيد دانشگاه تهران به ناحق اخراج شدند (به نقل از مصاحبه صادق زيباکلام) اساتيدي همچون دکتر نجفي، فتح‌الهي، نامدار و... در عرض 3 ماه بيش از 30 هزار نفر از مديران اجرايي کشور به جرم عدم همراهي با ستادهاي خاتمی برکنار شدند و دولت خاتمی حتي به آبدارچي و خادم مسجد نيز رحم نکرد !

- مصوبه هاي عجولانه در آخرين جلسات هيات وزيران دولت اصلاحات، در برخي موارد به مصوبه هايي براي تامين منافع اقتصادي برخي گروه هاي سياسي مبدل شد. دولت هشتم در آخرين جلسه هيات وزيران، و يک روز مانده به پايان کار اين دولت، طرحي را به تصويب رساند که  به پيشنهاد وزارت نفت و در همان روز به هيات وزيران واصل شده بود. اين طرح که از آن به عنوان طرح " اکتشاف گاز در منطقه حفاظت شده سراج" در ناحيه عسلويه ياد ميشود، در حالي با پيشنهاد وزارت نفت در تاريخ 11 مرداد 1384 به تصويب هيات وزيران رسيد که بر اساس آن دولت موظف شد پانزده هزار هکتار از اراضي بخشهايي از منطقه حفاظت شده سراج و نيز محدوده پيرامون آن را جهت اکتشاف گاز به وزارت نفت واگذار کند. اما شايد آنچه علاوه بر تصويب خارج از روال اين طرح در روز ارائه به هيات وزيران سوال برانگيز بود، بخش هاي پاياني مصوبه هيات وزيران دولت اصلاحات است. بر اين مبنا وزارت نفت  مکلف شد نسبت به تامين خسارت آسيب ديدگان از اجراي اين مصوبه نيز اقدام کند.
بر اساس همين مصوبه بود که پرداخت مبلغ 300 ميليارد تومان بابت خسارت وارد شده به يک شرکت پرورش ميگو که در منطقه حفاظت شده سراج مجوز فعاليت داشت در دستور کار وزارت نفت قرار گرفت.اما شرکت مذکور که اعضاي هيات مديره آن را افرادي چون آقايان "ک"، " ق" و " م" از سران يک حزب متنفذ سياسي با سابقه طولاني در فعاليت?هاي اقتصادي و نفتي تشکيل مي دهند، تنها چند ماه قبل و باز هم با تصويب هيات وزيران دولت اصلاحات توانسته بودند مجوز فعاليت در منطقه حفاظت شده سراج، براي پرورش ميگو را دريافت کند. بر همين مبنا هيات دولت سازمان حفاظت از محيط زيست را موظف کرده بود تا پنج هزار هکتار از اراضي منطقه سراج در ناحيه عسلويه را به اين شرکت براي امر پرورش ميگو واگذار کند.
اين در حالي است که هيات دولت هشتم تنها جند ماه بعد و در آخرين جلسه خود با تصويب طرحي که همان روز توسط وزارت نفت ارائه شده بود، زمينه دريافت خسارت 300 ميلياردي اين شرکت را بابت زمين هاي دولتي که چند ماه قبل باز هم توسط هيات وزيران به آن شرکت واگذار شده بود فراهم کرد.
هرچند دولت نهم در 12 ديماه 1385 بنا به پيشنهاد سازمان حفاظت محيط زيست و به استناد اصل يکصدو سي و هشتم قانون اساسي تصويب نامه مذکور را به طور کامل لغو کرده و از دستور کار وزارت نفت خارج کرد، اما مشخص نيست مصوبه هاي اختصاصي از اين دست، چه تعداد از مصوبات هيات دولت هشتم را در روزهاي پاياني به خود اختصاص داده است. اين در حالي است که بررسي هاي بعدي مشخص کرد نه تنها تصويب واگذاري پنج هزار هکتار زمين بابت پرورش ميگو يک اقدام غير منطقي است، بلکه منطقه مذکور ارزش سرمايه گذاري براي اکتشاف گاز را نيز نداشته است.

- آقای خاتمی در دوران ریاست بر نهاد اجرایی کشور پس از عزل خرم وزیر راه در اثر برخی ریخت پاشها وضعف در عملکرد توسط مجلس شورای اسلامی، او را به سمت مشاور خویش گماشت و همچنان او را موثر در تصمیم گیریها ابقا نمود. (آقای خرم در وزارت راه و ترابری در دولت اصلاحات از طرف مجلس شورای اسلامی استیضاح شد. از او به خاطر حادثه ی نیشابور و کشته شدن حدود 400 نفر در این سانحه و افتتاح فرودگاه امام خمینی که ناتمام بود و حول 1/3 الی 1/7 میلیارد تومان هزینه شد فقط درازای افتتاح، درکنار دیگر موارد او توسط مجلس عزل شد ، اما جای ارائه ی توضیحی درخور و مقتدرانه توسط خاتمی او مشاور رئیس جمهور شد.)

- آقای خاتمی از عناصر بی تقید و نا متعهد در زمره ی برخی مسئولین دولتش و جریان دوم خرداد در رنج و تحت فشار بود، حتی تا بعد از گذشت تقریبا 4 سال از دوران ریاست جمهوریش شاهد گوشه ای از جریانات ابراز شده ی او هستیم . اما بنقل از محمد مهدی امامی رئیس ستاد مردمی انتخابات آقای هاشمی رفسنجانی ، آقای خاتمی در جایی گفته بود : عبدی و حجاریان بهترین مشاوران من هستند، زیرا هرچه میگویند بر عکس آن را عمل میکنم. و در ادامه گفته است ضربه ای که این دو به من زدند هیچ کس نزد. (اینجا باز به نمونه ی دیگری از عدم تحکم کافی در آقای خاتمی ونداشتن دافعه ی لازم که ممکن است باعث بروز مشکلات در اداره ی بهتر مملکت و امنیت ملی شود میتوان اشاره نمود .)

- در مجموعه ی دولت توسعه ی سیاسی یا همان دوم خرداد امثال آقای رمضانزاده کم نبودند . این شخص که سخنگوی دولت وقت بود بعد از اتمام دوران یکه تازی در اقدامات ضد امنیتی در شهر های عمدتا سنی نشین از جمله در کردستان سعی در تحریک حس قومیت گرایی مردم و هراهی حداقل غیر مستقیم در شعارهای تجزیه طلبانه داشت.

- آقای مهاجرانی در تاریخ ۱۶/۱/۷۹ گفته بودند :نظریه غیرت دینی ویران کننده اندیشه و فرهنگ و تمدن است. کاری نداریم که ایشان برای همین ۶ تا زن گرفت که ثابت کندبه اندازه بال مگسی هم غیرت نداشت و بعد هم به انگلستان گریخت .
این شخص وزیر فرهنگ هم بوده و خود بخوان که با این طرز تفکر چه بلایی بر سر فرهنگ کشور آمده است.
البته یادمان نرفته که علما بعد از آن فجایع فرهنگی تحصن کردند و داد می زدند ((ننگ ما ننگ ما وزیر فرهنگ ما)) رهبری هم از عملکرد این وزارتخانه ابراز نارضایتی شدید کرد . استیضاح این مفسد در مجلس رای نیاورد. و در پایان خاتمی آب پاکی را بر روی دست همه ریخت: ((استعفای مهاجرانی به استعفای من بسته است و من کاملا با افکار او موافقم)). و این یعنی اوج مشکلات تفکر این جریان...

- حضور خاتمی در اجلاس بیلدربرگ و هم کاسه شدن با سران صهیونیست. عزیزان برای مستندات این خیانت به کتاب جالب شوالیه های ناتوی فرهنگی پیام فضلی نژاد مراجعه کنند.
البته خاتمی در مورد سفر اخیر خود به نژاد پرست ترین و صهیونیست ترین کشور دنیا یعنی استرالیا باید جوابگوی ملت ایران باشد. قوه قضاییه هم که  فقط برای عدالتخواهان و امثال طلبه سیرجانی همچون شیر غرنده می خروشد و برای هتاکان این چنینی به منافع ملت ایران همچون ... به لانه ی خود می خرامد!

- رابطه مستقیم با نهضت آزادی از روشن ترین انحرافات جریان دوم خرداد بود. مصاحبه اعضای نهضت آزادی در اواخر سال 1378 مبنی بر قانونی شدن فعالیت این گروهک توسط توسط عبدالله نوری و تاج زاده را که به خاطر دارید. دیدار چندی پیش سران نهضت آزادی در همایش نفت ، توسعه و دموکراسی نیز که اظهر من الشمس است .برای چه آمده بودند؟ حتما دستوراتی از آن سوی آبها داشتند و مطمئنا برای سیزده بدر نیامده بودند . ابراهیم یزدی در گنکره هفتم نهضت در سال 1363 می گوید:
«نهضت آزادی حاکمیت فعلی را قبول ندارد ...نهضت آزادی ایران معتقد است که باید حاکمیت فعلی ایران را از طریق قانونی و منطق و پارلمانی سرنگون کرد»
آیا ارتباط داشتن با چنینی عناصر منحوسی این دلیل برای ساقط کردن انقلاب نیست؟

- حمله به نهاد هایی مثل سپاه پاسداران، نیروی انتظامی ، وزارت اطلاعات و مهمترین ارگان مقابله کننده با براندازی و محافظ نظام یعنی بسیج : اوج حمله های ناجوانمردانه ی آنها را بعد از قتل های زنجیره ای شاهد بودیم که منجر به استعفای وزیر اطلاعات شد. حمله به بسیج هم که تمامی ندارد و نخواهد داشت و بیشترین حمله آنها به نهادی مثل بسیج است که هیچ نیروی لجستیکی ندارد وصد البته  این حملات هیچ سودی نداشت چون بسیجیان این جمله سردار شهید اصفهان را همیشه بر یاد داشتند:«حاشا که بسیجی میدان را خالی کند»

- تضعيف نيروهاي مسلح» در دولت اصلاحات نیز امری غیر قابل انکار است. بر مبناي مطالب مندرج در صفحه 352 كتاب «مباني نظري و مستندات برنامه چهارم توسعه» كه از سوي سازمان مديريت و برنامه ريزي دولت اصلاحات انتشار يافت، كاهش هزينه هاي نظامي ايران به ميزان 20 درصد، در دستور كار دولت اصلاحات قرار داشته است.
در اين سند آمده است: «مروري بر منابع قدرت ايران نشان مي دهد كه پس از انقلاب، ايران بيشتر به توسعه گرايش نظامي روي آورده است(!)» اين سند در ادامه با استدلالاتي عجيب! لزوم كاهش هزينه نظامي كشور را اينچنين اعلام كرده است: «به علت حضور آمريكا و به لحاظ تغيير استراتژي و تكنولوژي جنگي، ايران مي تواند با كاهش هزينه هاي نظامي به 20 درصد سطح فعلي، سطح امنيت وجودي خود را ارتقاء دهد(!).»
ضمناً بايد توجه نمود كه روند كاهش بودجه نيروهاي مسلح نسبت به بودجه عمومي كشور در سالهاي 80 تا 83، طي مكاتبات ستاد كل نيروهاي مسلح با دولت قبلي و مجلس ششم در اسناد كشور به ثبت رسيده است.

- خاتمی روز دوشنبه- 17 فروردین که برای شرکت در دومین اجلاس «ائتلاف تمدن ها» به ترکیه رفته بود، با «آندرسون فوگ راسموس» دبیرکل جدید ناتو و نخست وزیر سابق دانمارک و از حامیان کاریکاتورهای موهن علیه ساحت مقدس پیامبر اسلام(ص) دست داده و خوش و بش کرده بود. آقای سیدمحمد خاتمی اگرچه دیگر رئیس جمهور نیست و از کاندیداتوری برای ریاست جمهوری دهم نیز انصراف داده است ولی حضور 8 ساله ایشان در مسند ریاست جمهوری کشورمان، چه بخواهند و چه نخواهند بخشی از شخصیت حقوقی جناب خاتمی است که متعلق به شخص ایشان نیست، چرا که این جایگاه در چارچوب نظام اسلامی و با رأی مردم به دست آمده و به ایشان واگذار شده بود، بنابراین، می توان و باید این بخش از شخصیت حقوقی آقای خاتمی را امانتی دانست که از سوی نظام و مردم به ایشان داده شده است.

-دولت آقاي خاتمي در مقطعي با برداشت 130درصدي از حساب ركورد تخلف از قانون مازاد از حساب ذخيره ارزي را شكسته است كه هنوز هم اين ركورد ادامه دارد.

-  ضعف عملکرد دولت خاتمی و تعلل مسئولان مربوطه در بهره‌برداری هرچه سریعتر از میدان پارس جنوبی باعث شد کشور همسایه در این میدان به میزان قابل توجهی از ما جلوتر باشد .
با احتساب یک فاز دوران آقازاده، پس از ۸ سال تصدی وزارت نفت توسط کارگزاران جمعاً فقط پنج فاز میدان عملیاتی شده بود و بقیه فازها تا پیش از دولت نهم بلا تکلیف بودند این در حالی است که هم اکنون بعد از گذشت سه سال از فعالیت دولت آقای احمدی نژاد، ۷ فاز در حال اجرا، ۶ فاز در مرحله انتخاب پیمانکار، ۵ فاز در حال مناقصه و فازهای ۶،۷و۸ نیز افتتاح شده و فازهای ۹و۱۰ نیز در مرحله راه اندازی هستند.
این اقدامات جدای از میادینی همچون پارس شمالی و میادین تحت پوشش فلات قاره ، نفت مناطق مرکزی ایران و مناطق نفخیز جنوب هستند.

-  از دیگر نتایج عملکرد وزارت نفت در دولت اصلاحات، ضایع شدن منابع ملی، ایجاد زمینه برای حضور بی رویه شرکت‌‏های خارجی، حاکمیت شبه تکنوکرات‌‏های غیرمتعهد، زد و بندهای سیاسی، ظهور نسل جدیدی از دلال‌‏های نفتی و همچنین شیوع مفاسد اقتصادی است که نمونه های آن را درقرارداد شرکت استات اویل و کرسنت مشاهده نمودیم.
متاسفانه در اوایل کار دولت اصلاحات واحدهای بازرسی که نقش بسزایی در جلوگیری از فساد اقتصادی داشتند در سطح وزارت نفت برچیده شدند! اما در دولت نهم این واحدها مجدداً احیا گردیدند.

- در دولت هفتم و هشتم شاهد بکارگیری روش‌های غیر صیانتی در تولید از میادین نفتی بودیم که این مسئله هم در قالب قراردادهای بیع متقابل انجام شد و هم به دلیل عدم تزریق گاز لازم به میادین نفتی.
بخاطر عدم تزریق گاز مورد نیاز در مخازن نفتی کشور که عمدتاً در نیمه دوم عمر خود هستند حجم عظیمی از ذخائر نفت خام درجای این میدان ها دچار هرزروی شده اند که خسارت آنها میلیاردی است.
به عنوان مثال در زمان وزارت زنگنه، در مخزن بزرگ نفتی “پارسی “به دلیل رعایت نکردن نسبت تزریق به تولید پیشنهادی ، چاهها دچار گاز گرفتگی و نمک اضافی شدند و افت کیفیت نفت تولیدی و نهایتاً کاهش بازیافت ثانویه و آسیب رسیدن به مخزن را بدنبال داشته است. (نسبت تزریق گاز به تولید نفت ۲۵۰۰ فوت مکعب بر بشکه برنامه شده بود یعنی تزریق ۴۰۰ م.ف.م.ر گاز پیش بینی شده بود ولی به طور متوسط حدود ۱۵۰ م.ف.م.ر یعنی کمتر از ۵۰ درصد تزریق شد و در مواقعی حتی این تزریق قطع می شد).
در نتیجه ستون نفت از ۱۰۲۲ به ۳۵۰ متر و فشار از ۳۶۴۰ به ۲۴۰۰ پام کاهش یافت و سرانجام تنها در یک دوره به ازای ۱۵ میلیون نفت برداشت شده این مخزن حدود پنج میلیون بشکه آن بر اثر عدم تزریق گاز به هدر رفت.
البته وزارت نفت براساس قانون موظف بود تولید اینگونه میادین را متوقف یا کاهش دهد و بر اساس دبی تولید نفت متناسب با نسبت واقعی تزریق گاز در این مخزن عمل کند درحالی که متاسفانه در مواقعی تولید به دو برابر نیز افزایش یافت این در حالی است که برداشت غیر صیانتی از مخازن نفتی بر خلاف سیاست های کلی نظام در بخش نفت و گاز بود.
در مخزن ” کرنج ” نیز نسبت تزریق به تولید پیشنهادی در مطالعه میدان بر اساس فشار افزایی ۲۲۲۲ فوت مکعب بر بشکه محاسبه شده است که حدود ۴۰ درصد گاز مورد نیاز در مخزن تزریق شده بود. اختلاف میزان نفت استحصالی در روش تثبیت فشار و فشار افزایی طبق مطالعه صورت گرفته در حدود ۳۰۰ میلیون بشکه است که به دلیل عدم تحقق فشار افزایی حجم عظیمی از این میزان نفت از دست رفته است.
( میادین کرنج و پارسی با ۱۹ میلیارد بشکه نفت درجا از بزرگترین مخازن نفتی کشورمان هستند. ) در سایرمخازن نیز وضع بدتری حاکم بود.

- در دوران دولت خاتمی، تمامی سیاست‌‏گذاری‌‏های انجام شده در بخش بالادستی نفت به عنوان بخش زیربنایی و پایه‌‏ای صنعت نفت کشور دارای ایرادات جدی و اساسی بود که از جمله آن می‌‏توان سیاست‌‏های وزارتخانه را در طرح توسعه میادین نفتی با شیوه نکوهیده و مطرود بیع‌‏متقابل به‌‏ویژه برای تولید و استخراج نفت از میادین غیرمشترک و مستقل درون کشور، تغییرات نسنجیده و بدون کارشناسی ساختاری، تخریب و تحقیر سازمان‌‏های ملی تولیدکننده نفت، تضعیف شدید توانمندی‌‏های ملی و وادادگی در مقابل شرکت‌‏های چندملیتی غربی را نام برد.

- با توجه به قراردادهایی نظیر دارخوین ، سروش و نوروز ، کرسنت، درود و آزادگان سوالی مطرح است که آیا نفت در دوره اصلاحات در خدمت مردم بود یا در خدمت منافع شرکت های خارجی؟!
آیا اینگونه اقدامات و قراردادهایی نظیر ” کرسنت ” در زمان اصلاحات منجر به توسعه اقتصادی و سیاسی ملت ایران شدند؟!

- کسانیکه در همایش نفت و توسعه دغدغه سرنوشت نفت و دموکراسی را دارند باید توضیح دهند چرا قرارداد ۲۰۰ میلیون دلاری دارخوین را با شرکت “انی ” ایتالیا یک میلیارد دلار بستند و قرار داد ۵۰۰ میلیون دلاری سروش و نوروز را با ۵/۱ میلیارد دلار؟

- متاسفانه در ۸ سالی که وزارت نفت زیر نظر دولت خاتمی اداره می شد، مدیریت کلان این وزارتخانه بویژه شخص وزیر نفت با اعمال مدیریت آمرانه و ناکارآمد کردن کمیته‌‏های کارشناسی اعم از فنی، عملیاتی، مالی و نظارتی موجب تحمیل پروژه‌‏های سنگین ارزی و ریالی بدون پشتوانه فنی در کشور شدند که ضربات سهمگینی را به بخش بالادستی صنعت نفت وارد کرده که بخش عمده‌‏ای از آن براساس مدارک و اسناد موجود هم‌‏اکنون آشکار و قابل اثبات است و در یک کلام وزارت نفت در پایان دوره ۸ ساله اصلاحات در آستانه فروپاشی قرار داشت.

-  روش های پیشنهادی شرکت های سرمایه گذار نفتی باعث از دست رفتن حدود ۱۰میلیارد بشکه نفت از میدان های نفتی کشور شده است که با قیمت ۳۰دلار برای هر بشکه، نزدیک به ۳۰۰میلیارد دلار خسارت به مخازن نفتی وارد شده است!

- شاید تعجب آور باشد که علیرغم ایجاد بدهی های کلان برای کشور طی ۸ ساله اصلاحات ، اهداف تولید نفت و گاز در برنامه های دوم و سوم محقق نشد! نگاهی به ارقام تولید نفت ، گاز و پتروشیمی در سال ۸۳ گواه این مدعا است.

- در دوره اصلاحات حدود ۱۵۰ شرکت درون وزارت نفت ایجاد شد که منجر به افزایش نجومی هزینه ها و ناکارآمدی سیستم گردید. هم اکنون این تعداد شرکت ایجاد شده با صدها سمت زائد مدیریتی که بعضا“ بصورت موازی عمل می کنند بعنوان یک معضل برای وزارت نفت مطرح است.
آیا امروز که کارگزاران مجری سیاست های ۸ ساله دولت خاتمی خواستار آن هستند که نفت در خدمت مردم باشد ، توجیهی برای افزایش این دهها شرکت نفتی در بدنه وزارت نفت دارند؟ آیا با انتقال این شرکت ها از جنوب کشور به پایتخت چیزی عاید ایران شده است؟

- فروش نفت خام در بهترین حالت کمتر از یک سوم محصول فرآوری شده ارزش دارد و این اقداما خطا در اقتصاد کشور است.
متاسفانه کشور ما در این دوره ۸ ساله، همچنان تولید کننده و فروشنده مواد اولیه و وارد کننده محصولات کشورهای دیگر بود. در صورتی که می توانستیم با تکمیل چرخه تولید و فرآورش مواد هیدروکربوری مورد نیاز صنایع داخلی در کشور به صادر کننده محصولات با ارزش افزودة بالا تبدیل شویم .
عدم ساخت پالایشگاه برای تامین بنزین مورد نیاز به دلیل نداشتن برنامه ریزی مناسب موجب شد تا سالانه بیش از ۷-۶ میلیارد دلار برای واردات بنزین اختصاص یابد که خوشبختانه در دولت نهم با انجام سهمیه بندی و کنترل مصرف از افزایش این خسارت جلوگیری شد. (گفتنی است در سال ۷۶ یعنی سال آغاز دولت اصلاحات تنها ۲۰۰ میلیون دلار صرف واردات بنزین می شد).

- در دوران ۸ ساله تصدی کارگزاران در نفت تلاش زیادی برای ضعیف و عقب مانده نشان دادن دانش و تجارب کارشناسان کشور شد. با بزرگ نمایی مشکلات نفت و ناکارآمد جلوه دادن توانمندی های داخلی در آن مدت موجب استقراض ۷۰ میلیارد دلاری کشور شدند.
خوشبختانه امروز با درایت دولت نهم و همکاری مجلس هشتم و تلاش مدیران و کارکنان صنعت نفت افق های روشنی در مقابل این صنعت استراتژیک قرار دارد که تبدیل کشور به صادر کننده فرآورده های نفتی با احداث ۷ پالایشگاه جدید از جمله این دستاوردهای با برکت است.

- زد و بند با شرکت نفتی نروژی یا هلندی-انگلیسی به قیمت چند میلیون دلار رشوه ازجمله قراردادهای بیع متقابل.

-  فروش گاز ایران برای مدت 20 سال به قیمت 5/17دلار (14برابر زیر قیمت جهانی) به طرف اماراتی با رشوه های کلان برای دلالان دولتی و... .

- آقای عباسعلی نورا نماینده مجلس در دروره ی پنجم : وقتی تحقیق و تفحص درباره ی قراردادهای نفتی را شروع کردیم یکی از دوستان من در سازمان بازرسی (کل کشور) به من دلسوزانه گفت فلانی سراغ این قبیل پرونده ها نرو!! پورسانت - رشوه و هدایایی که در این قبیل زد و بندها می دهند لااقل چند میلیون دلار است و با این مبالغ هنگفت هم میتونند پول بدهند اوباش تو بستگانت را زیر چرخهای اتوموبیل ببرند و هم اینکه آدمها و روزنامه ها و گروههایی را بخرند! تو را ترور شخصیت کرده و از حیز انتفاع ساقط کنند.

- ارائه ی طرح لوایح دوقلو به مجلس برای اولا افزایش اختیارات رئیس جمهوری و دوم حذف نظارت استصوابی !! توسط مثلا محمد خاتمی بر خلاف قانون اساسی.

- حیف و میل ۷/۱ میلیارد تومان د

:: بازدید از این مطلب : 291

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 18 خرداد 1389 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محفوظ

به گزارش خبرگزاري فارس، در آستانه انتخاب حضرت آيت‏الله العظمى خامنه‏اى به رهبرى نظام جمهورى اسلامى ايران توسط مجلس خبرگان‏ رهبري به نمونه هايي از گفته هاي حضرت امام خمينى(ره) درباره ايشان اشاره مي‌شود؛

حضرت امام خمينى(ره):

*آقاى خامنه‏اى، در بين متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى،نعمتى است كه چون خورشيد، روشنى مى‏دهد

من آقاى خامنه‏اى را بزرگ كردم.(1) (او كسى است) كه آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين جهان طنين‏انداز است؛(2) متعهد و مبارز در خط مستقيم اسلام و عالم به دين سياست.(3)
اين‏جانب كه از سال‏هاى قبل از انقلاب با (ايشان) ارتباط نزديك داشته‏ام و همان ارتباط بحمدالله تعالى تاكنون باقى است، (ايشان) را يكى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مى‏دانم و چون برادرى كه به مسائل فقهى آشنا (بوده) و متعهد به آن (هستند) و از مبانى فقهى مربوط به ولايت مطلقه فقيه جداً جانبدارى (مى‏كنند)، مى‏دانم و در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى، از جمله افراد نادرى (هستند) كه چون خورشيد، روشنى (مى‏دهند).(4)

*نعمتى است از طرف خدا

شما اگر گمان بكنيد كه در تمام دنيا، (در بين) رئيس‏جمهورها و سلاطين و امثال اين‏ها، (مى‏توانيد) يك نفر را مثل آقاى خامنه‏اى پيدا بكنيد كه متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار و بناى قلبى‏اش بر اين باشد كه به اين ملت خدمت كند، پيدا نمى‏كنيد. من ايشان را سال‏هاى طولانى مى‏شناسم و در آن زمانى كه اول نهضت بود، ايشان براى رساندن پيام‏ها، به اطراف تشريف مى‏بردند و بعد از (آن) كه اين انقلاب به اوج خودش رسيد، ايشان همه جا حاضر واقعه بود تا آخر و حالا هم هست. (او) يك نعمتى (است كه) خدا به ما داده (است).(5)

*فقط خدمت به اسلام‏

ما در پيشگاه خداوند متعال و ولى بر حق او حضرت بقيةالله ارواحنا فداء افتخار مى‏كنيم به سربازانى در جبهه و در پشت جبهه كه شب‏ها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالى به سر مى‏برند. من به شما خامنه‏اى عزيز تبريك مى‏گويم كه در جبهه‏هاى نبرد با لباس سربازى و در پشت جبهه با لباس روحانى به اين ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالى سلامت شما را براى ادامه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم(6) (و) ان شاء الله تعالى، خداوند، امثال جناب عالى را كه جز خدمت به اسلام نظرى نداريد، در پناه خود حفظ فرمايد.(7)

1) صحيفه نور، ج 15، ص 139
2) صحيفه نور، ج 15، ص 41
3) صحيفه نور، ج 15، ص 179
4) صحيفه نور، ج 15، ص 173
5) صحيفه نور، ج 17، ص 170
6) صحيفه نور، ج 15، ص 41
7) صحيفه نور، ج 20، ص 171
 



:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 خرداد 1389 | نظرات (0)